امام علی(ع)
 
 

معرفی دوستان و دشمنان در خطبه غدير ای مردم! دوستداران علی(ع) و فرزندانش، مردمی اهل ایمانند که خداوند در کتاب خود از آنان بدینگونه یاد کرده است: /لا تَجِدُ قَوماً یُؤمِنونَ بِاللهِ وَالیَومِ الاخِرِ یُوادُّونَ مَن حادَّ اللهَ وَ رَسُولَهَ ... ¤ (سوره مجادله، آیه 22) دوستداران علی و فرزندانش کسانی هستند که نوشته شده در دلهایشان ایمان، و مدد نموده خداوند ایشان را بوسیله فرشته ای از سوی خودش و او وارد فرماید ایشان را در باغهائیکه جاریست از زیر آنها نهرهائی برای همیشه در آنجا می مانند. خداوند از ایشان راضی و ایشان از خداوند خوشنودند. ایشان حزب خدا و آگاه باشید که حزب خدا رستگارانند! خداوند عزّوجلّ در توصیف ایشان چنین فرموده است: / الَّذینَ آمَنُوا وَ لَم یَلبَسُوا ایمانَهُم بِظُلمٍ أولئِکَ لَهُمُ الأمنُ وَ هُم مُهتَدُونَ ¤. و نیز می فرماید: ((اینان در امن و امان، به بهشت داخل شوند و فرشتگان با فروتنی، سلامشان دهند و گویند: پاک و پاکیزه اید شما؛ پس جاودانه در بهشت ساکن شوید)). آگاه باشید دوستان ایشان کسانی هستند که خداوند در توصیفشان در جای دیگر فرماید: ((ایشان، در امن و سلامت و بی حساب به بهشت وارد می شوند)). (و در مورد دشمنان ایشان فرموده است:) ((آگاه باشید دشمنان آنها کسانی هستند که به دوزخ در می افتند و غریو جهنم را که می جوشد و می خروشد و صدایی که از سوخت و سوز آن بر می خیزد، می شنوند)). و نیز در قرآن آمده: /کُلَّما دَخَلَت أمَّۀٌ لَعَنَت أختَها ¤. همچنین درباره دشمنان آنها فرموده است: /کُلَّما ألقِیَ فیها فَوجُ سَألَهُم خَزَنَتُها ألَم یأتِکُم نَذیرٌ، قالوا بَلی قَد جاءَنا نَذیرٌ فَکَذَّبنا وَ قُلنا ما نَزَّلَ اللهُ مِن شَیءٍ إِن أنتُم إِلّا فی ضَلالٍ کَبیرٍ ¤ آگاه باشید که دوستداران علی(ع) و فرزندانش به غیب ایمان دارند و از پروردگار خود در خشیت و هراسند. این گروه را اجر و پاداشی عظیم خواهد بود. ای مردم! میان دوزخ و بهشت، تفاوتی بزرگ است. دشمن ما همان است که خداوند او را مذمّت و لعنت فرموده و دوستدار ما مورد مدح و ستایش و محبّت پروردگار است. ای مردم! من، منذر و ترساننده ام و علی هادی و رهنماست. ای مردم! من، پیامبرم و علی، وصی من است. معرفی حضرت مهدی (عج) آگاه باشید البتّه! آخرین امام زمان قائمِ ((مهدی)) است. آگاه باشید او یاری کننده دین خداست. آگاه باشید او انتقام گیرنده از ستمکاران است. آگاه باشید او گشاینده دژهای استوار و ویرانگر قلعه¬های مستحکم است. آگاه باشید او نابود کننده طوایف مشرک است. آگاه باشید او منتقم خونهای ناحق ریخته اولیاء خداست. آگاه باشید او حامی دین خداست. آگاه باشید او جرعه نوش دریای ژرف حقایق و معانی است. آگاه باشید او معرِّف هر صاحب فضیلتی است به برترینش و هر نادان بی فضیلتی است به نادانیش. آگاه باشید او برگزیده خدا و منتخب پروردگار عالم است. آگاه باشید او وارث همه دانشها و محیط به همه علوم است. آگاه باشید او خبر دهنده شئون خداوند و مراتب ایمان است. آگاه باشید او رشید و رهسپار صراط مستقیم و استوار است. آگاه باشید او آن کسی است که امور خلایق به او واگذار شده است. آگاه باشید او آن کسی است که گذشتگان به ظهور وی بشارت داده¬اند. آگاه باشید او حجّت پایدار خداوند است که حجّت دیگری بعد از او نیست؛ زیرا حقّی نیست، که با او نباشد و نوری نیست که همراه او نباشد. آگاه باشید اوست آنکه کسی بر او پیروز نمی شود و کسی را در برابر او نصرت نتوان کرد. آگاه باشید که او ولّی خداست در گستره زمین و فرمانروای حق است در میان خلایق و امین خداست در پیدا و پنهان. قسمتي از خطبه غدير


ارسال شده در تاریخ : جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 12:13 :: توسط : خادم شما

بزرگداشت غدیر آیا کارآیى یک امر تنها کارآیى مادى آن است؟ آیا تاریخى بودن یک رویداد دلیل بى‏ارزشى آن است؟ چرا شیعه غدیر را بزرگ مى‏دارد؟ روز 18 ذى الحجه یادآور روزى است که ما شیعیان از آن به عید غدیر یاد مى‏کنیم و در آن روز به شادى و سرور مى‏پردازیم. حتى گروهى مدت‏ها قبل از رسیدن این روز، خود را مهیا مى‏کنند تا آیین این عید را پرشورتر از قبل برگزار نمایند و چه بسا هر ساله نیروى عظیم بسیارى از تلاشگران و اندیشمندان صرف انجام امور مربوط به عید غدیر مى‏گردد. در این راستا گاهى این سؤال مطرح مى‏شود: چرا چنین نیروهایى - که مى‏توانند در پیشرفت مادى کشور و جبران عقب افتادگى آن از قافله‏ى جهانى موثر واقع شوند - وقت خویش را به برپایى و یادآورى وقایع غدیر مى‏گذرانند؟ به راستى شرح هر ساله‏ى ماجراى غدیر و پافشارى بر جانشینى بلافصل امیرالمومنین علیه‏السلام پس از پیامبر اسلام‏صلى الله وعلیه وآله، تاکنون کدام گره را از میان مشکلات و عقده‏هاى روز افزون و گریبانگیر جامعه‏ى انسانى یا حد اقل مردم کشورمان گشوده است؟ آیا بهتر نیست کلید فکر خویش را بر قفل‏هاى متعدد و متنوع زندگانى امروز بزنیم و مسایل دیروز را با تفکرات مردم آن روز به حال خود بگذاریم و به آینده چشم بدوزیم؟ این پرسش، پرسش تازه‏اى نیست و مخالفان تشیع در هر زمان به نوعى این سؤال را در اذهان منتشر کرده‏اند؛ اما هنوز نیز این پرسش در برخورد نخست ما را به فکر فرو مى‏برد و اندیشه‏ى ما را در اطراف خود به تکاپو وامى‏دارد تا قدرى درباره‏ى آن بیندیشم. مخالفان تشیع این شبهه را در مخالفت با مراسم ارزشمند شیعه به کار مى‏برند و جالب این جاست که مخالفان اسلام و قرآن نظیر همین شبهه را در مخالفت با دین ابراز مى‏کنند؛ مثلا مى‏گویند: چرا نیروهایى که مى‏توانند در پیشرفت مادى کشور و جبران عقب افتادگى آن از قافله‏ى جهانى موثر واقع شوند، وقت خویش را به برپایى مراسم مذهبى، نماز و روزه و خواندن قرآن مى‏گذرانند؟ به راستى دیدار هر ساله‏ى خانه‏ى خدا و پافشارى بر حقانیت قرآن، تاکنون کدام گره را از میان مشکلات و عقده‏هاى روز افزون و گریبانگیر جامعه انسانى یا حد اقل مردم ایران گشوده است؟! براى بررسى این شبهه لازم است به دو نکته اشاره کنیم: 1- کارآیى یک امر تنها کارآیى مادى آن نیست. 2- تاریخى بودن یک رویداد دلیل بى‏ارزشى آن نیست. در این جا به مناسبت به بررسى این دو جهت مى‏پردازیم: کارآیى یک امر تنها کارآیى مادى آن نیست در وادى علوم، فضاى خاصى حاکم است. امروزه در دانشگاههاى معتبر غرب - که از لحاظ تکنولوژى نیز پیشرفته‏اند - هنوز فلسفه‏ى ارسطو و افلاطون تدریس مى‏شود و دانشمندان در آن به بحث مى‏پردازند؛ اما آیا طرح چنین مباحثى است که دستگاه‏هایى را به هیولاهاى عظیم صنعتى یا کارخانه‏هایى را به غول‏هاى صاحب تکنولوژى بدل کرده است؟ مسلماً خیر! اما مى‏بینیم هنوز اصول و گزاره‏هاى افلاطون و ارسطو موضوع درسى دانشجویان است و براى آنها کارآیى‏هاى تعریف شده‏اى دارد. در هر خانواده، پدر و مادر فرزندان خود را به راستگویى دعوت مى‏کنند و دروغ و دروغگویى را زشت مى‏شمرند و فرزندان خود را از آن باز مى‏دارند. آیا این نوع تربیت در زندگى انسان‏ها کارآیى ندارد و آیا این کارآیى مادى است؟ در تمامى جوامع انسانى، مردم آزارى از امور ناپسند شمرده مى‏شود و همه‏ى مردم یکدیگر را به یارى مظلوم دعوت مى‏کنند. چه کسى در نقش این توصیه‏هاى اخلاقى در اصلاح و تعالى جامعه شک مى‏کند؟ هم چنین کیست که در عدم ارتباط این امور با فتح کره‏ى ماه و ساخت آى‏سى‏هاى میکرونى شک کند؟ اکنون از زاویه‏اى دیگر به کارآیى امور جامعه بپردازیم تا ببینیم آیا همه‏ى کارآیى‏ها به کار آمدى مادى محدود مى‏شود؟ در هر خانواده‏ى مسلمان، حد اقل یک جلد قرآن به عنوان کتاب الاهى و آسمانى دین اسلام موجود است و مسلمانان به تناسب وقت خویش آن را قرائت مى‏کنند؛ در حالى که همگان مى‏دانند که نه تنها قرائت، بلکه حتى تأمل در آن نیز به لحاظ ظاهرى هیچ یک از عقب ماندگى‏هاى مادى جوامع اسلامى را جبران نکرده است؛ اما این یک واقعیت است که ما از قرائت قرآن انتظار داریم که ما را هدایت کند و به پروردگار نزدیک کند و این را مهم‏ترین و متعالى‏ترین ارزش مى‏دانیم که هرگز مادیات با آن قابل مقایسه نیست. از جمله موضوعاتى که در گذشته ریشه دارد و در آینده نیز نقشى تعیین کننده ایفا مى‏کند حقیقتى است به نام معاد. روز محشر و ویژگى‏هاى آن از مسایلى است که در قرآن آمده است و آن چنان اهمیتى دارد که همه‏ى ما را بى درنگ متوجه خود مى‏سازد و همه‏ى ما سعى مى‏کنیم به گونه‏اى عمل کنیم که آتش دوزخ پروبال ما را نسوزاند. خواندن آیات معاد و نیز روایات پیامبرصلى الله وعلیه وآله در کیفیت معاد، آیا ما را مشغول امرى نمى‏کند که از یک سو در گذشته ریشه دارد و از سوى دیگر هیچ نقشى در پیشرفت علمى و فنى ما ندارد؟ با این همه، مگر نه ما باز هم قاطعانه براى آن ارزشى قائل‏ایم؟ نقش معاد و کارآیى آن در جهت‏گیرى رفتارهاى ما مسلمان‏ها یک واقعیت انکار ناشدنى است که انکار آن ما را از دایره‏ى اسلام بیرون مى‏برد. با این وصف، این کارآیى قطعا مادى نیست. مثال‏هاى فوق نشان مى‏دهد اصولا غلط است که کارآیى یک امر و ارزش آن را به کارآیى مادى آن منوط بدانیم و لذا به تخطئه‏ى ارزش‏هاى دینى بپردازیم. تاریخى بودن یک رویداد دلیل بى‏ارزشى آن نیست. اگر هر یک از ما در باب چیستى اسلام مورد پرسش واقع شویم، در مقام بیان، ماجراى آغاز اسلام و دعوت پیامبرصلى الله وعلیه وآله را بازگو مى‏کنیم و در صدد شرح مفاهیم آیین خدا برمى‏آییم. روشن است که ما با سخن گفتن از پیدایش اسلام، در سراى گذشته قدم نهاده‏ایم و پیدایش دین امروز خود را در گذشته ریشه‏یابى کرده و به آن پرداخته‏ایم. آیا این بازگشت به تاریخ و این پرداخت منطقى، امرى عبث و بیهوده و نارواست؟! در میان وقایع تاریخى نیز به امورى برمى‏خوریم که هر چند کارآیى مادى ندارد، به طور جدى مورد توجه ملت‏هاى دنیا بوده و ارزش خاص خود را دارند. همه‏ى ما ایرانى هستیم و به حدود و ثغور کشور خود حساس. به راستى کدام یک از ما مى‏پذیریم که یکى از کشورهاى همسایه بخشى از خاک کشورمان را جزو قلمرو خود محسوب کند و خطوط مرزى را به سود خود جا به جا سازد؟ بزرگداشت غدیر آن چه شیعه در باب غدیر بیان مى‏کند نیز، چنین ویژگى‏هایى دارد. شیعه از آن رو غدیر را بزرگ مى‏دارد و آن را عزیز و سعید مى‏شمرد چون معتقد است هر چند غدیر امرى تاریخى است و وقوعش در گذشته است، اما بیانگر حقیقتى است که هرگز از متن اسلام جداشدنى نیست و آن مسأله امامت و ولایت است. این مسأله پایه‏ى مهم دین اسلام است و دین و دنیا را زیر پوشش دارد، لذا مربوط به همه‏ى زمان‏ها و همه‏ى مکان‏هاست. مگر نه این است که رسول خدا صلى الله وعلیه وآله در غدیر خم امیر المومنین‏علیه‏السلام را به عنوان امام و ولى پس از خود معرفى مى‏کنند و مى‏فرمایند: این على بن ابى طالب علیه‏السلام برادر، وصى و جانشین من و امام بعد از من است.... او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش است.(1) بارى پیامبر اسلام‏صلى الله وعلیه وآله این کلمات را در روز غدیر بیان کرده است. همان غدیرى که همیشه نام آن ولایت امیرالمومنین علیه‏السلام را در ذهن تداعى مى‏کند. قطعیت وقوع غدیر کمتر از قطعیت وقوع بعثت پیامبرصلى الله وعلیه وآله نیست و مدارک تاریخى آن در جاى جاى کتب تاریخى به وفور به چشم مى‏خورد. آیا این سخن ما را بر آن نمى‏دارد که توجه ویژه‏اى به غدیر کنیم، روزى که پیامبر فردى را از سوى خدا تعیین فرمود و اطاعتش را بر عرب و عجم و کوچک و بزرگ و سفید و سیاه واجب داشت. پیامبر صلى الله وعلیه وآله در روز غدیر، فرمان على علیه‏السلام را نافذ دانست و مخالفش را ملعون شمرده و هواداران و پیروانش را آمرزیده خواند. رسول خدا صلى الله وعلیه وآله او را پس از خود، برترین مردم از زن و مرد معرفى و صفات فراوان او را بیان فرمود. امام على علیه‏السلام نگه دارنده‏ى علم نبى و جانشین آن حضرت در تفسیر قرآن است. او پیشواى هدایت است و آن کسى است که جزاى دشمنش لعنت و غضب خداوندى است. این همه بخشى از اوصافى است که پیامبر اکرم صلى الله وعلیه وآله در معرفى امیر المؤمنین علیه‏السلام بیان داشته‏اند.(2) و اکنون ... آیا تلاش براى شناخت امام علیه‏السلام و شناساندن حضرت به دیگران، محکم کردن پایه‏ى اعتقاد به اسلام و پیامبر نیست؟ و اکنون که او را شناختیم و دریافتیم که على بن ابى طالب علیه‏السلام امام الاهى است، آیا نباید روزى را که پیامبر بزرگ با معرفى او هدایت خویش را به اوج رساند بزرگ بداریم؟ خطبه‏ى امیر المؤمنین علیه‏السلام در بزرگداشت غدیر در بزرگداشت غدیر احادیث بسیارى از اهل بیت‏علیهم‏السلام نقل شده است. براى نمونه، به بخشى از خطبه‏ى غدیریه‏ى امیر مؤمنان‏علیه‏السلام اشاره مى‏کنیم: ...<رحمت خدا بر شما باد! پس از پایان این تجمع به خانه‏ها برگردید و به خانواده‏ى خود وسعت و گشایش دهید. به برادران خود نیکى کنید و خداوند را بر نعمتى که ارزانیتان کرده است، سپاس گویید ... از نعمت الاهى به یکدیگر هدیه دهید؛ آن گونه که خداوند بر شما منت نهاده و پاداش آن را در این روز، چندین برابر عیدهاى گذشته و آینده قرار داده است. نیکى در این روز ثروت را مى‏افزاید و عمر را طولانى مى‏کند. ابراز عاطفه و محبت به هم در این روز موجب لطف خدا مى‏شود. تا مى‏توانید، در این روز ... خرج خانواده و برادرانتان کنید و در برخوردها و ملاقات‏ها شادمانى و سرور نمایید.>(3) از این رو، معلوم مى‏گردد که نمى‏توان بزرگداشتن غدیر را پرداختن به امرى ناکارآمد و بى‏حاصل و بیهوده خواند؟ منبع: فطرت


ارسال شده در تاریخ : جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 12:9 :: توسط : خادم شما

امامت در حدیث غدیر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از فراغت از انجام مناسک حج در بازگشت از حجة الوداع، هنگامی که به غدیر خم رسیدند بر اساس فرمان خداوند و نزول آیه‏ یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک (1) :ی پیامبر آنچه را که بسویت از جانب پروردگارت نازل شده است تبلیغ نم، مسلمانان را فرمان دادند تا متوقف شوند.در آن موقعیت که هوا بسیار گرم بود و بری مسلمانان که با آن حضرت حج بجا آورده بودند و بری بازگشت به محل خویش شتاب زده بودند این سؤال مطرح بود که چه حادثه‏یی باعث شده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مسلمانان را متوقف سازد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در آنجا خطبه‏ی خواندند و از مسلمانان سؤال کردند (2) : الست اولی بالمؤمنین من انفسهم؟(یا الست اولی بکم من انفسکم؟) آیا من از مؤمنان نسبت به خود آنان اولی نیستم؟(یا آیا من از خود شما به شما سزاوارتر نیستم؟)همه گفتند:چرا یا رسول الله.فرمود: « من کنت مولاه فعلی مولاه » کسی که من مولی او هستم(اولی بنفس و صاحب اختیار او مى‏باشم)علی نیز چنین است سپس دعا فرمود:خداوندا دوست بدار هر که علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر که علی را دشمن بدارد و یاری کن هر که علی را یاری کند و واگذار هر کس علی را واگذارد (3) ، و آیه:الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا:امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و راضی شدم که اسلام دین شما باشد در آنجا نازل گردید (4) . مسلمانان با علی علیه السلام بیعت کردند و این مقام و منصب جدید را به آن حضرت تهنیت و تبریک گفتند و عمر بن الخطاب از اول کسانی بود که به آن بزرگوار تهنیت و تبریک گفت (5) . در بسیاری از طرق حدیث غدیر این مضامین هم آمده که من در آینده نزدیکی از میان شما رخت بر مى‏بندم، ولی دو عنصر گرانقدر در میان شما مى‏گذارم:یکی قرآن و دیگر عترتم که اهل بیت من مى‏باشند.تا آن هنگام که به آن دو تمسک نمائید گمراه نخواهید شد.آن دو از یکدیگر جدا نمى‏شوند تا(روز قیامت که)در کنار حوض بر من وارد شوند (6) . اعتبار حدیث غدیر حدیث غدیر از نظر سند قابل مناقشه نیست و از احادیث متواتر است، بلکه داری تواتری در حد بالا است به گونه‏یی که متجاوز از 100 تن از صحابه آن را روایت کرده‏اند.علامه امینی در جلد اول کتاب ارزشمند « الغدیر » 110 تن از صحابه را نام برده (7) و مدارک و منابع آن را از اهل سنت آورده است و 84 تن از تابعین (8) و 360 تن از علماء و راویانی که طی قرنها این حدیث را روایت کردند نیز در همان کتاب ذکر کرده است (9) و دانشمندانی طرق حدیث غدیر را در کتابهی مستقلی آورده‏اند از جمله طبری (10) و ابن عقده (11) که هر کدام کتاب مستقلی در این زمینه تألیف کردند.مؤلف کتاب ینابیع المودة نقل مى‏کند از امام الحرمین ابی المعالی جوینی استاد غزالی که مى‏گوید:در یک مغازه صحافی کتابی در دست صحافی بود که روی آن نوشته بود المجلد الثامن و العشرون فی طرق حدیث الغدیر و یتلوه المجلد التاسع و العشرون یعنی جلد 28 در طرق حدیث غدیر و بدنبال آن جلد 29 خواهد آمد (12) . بنابراین این حدیث قطعى‏ترین حدیث یا از قطعى‏ترین احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به شمار مى‏آید. دلالت حدیث نیز بر امامت علی علیه السلام روشن مى‏باشد زیرا کلمه مولی چه از نظر معنی وضعی انحصارا بمعنی اولی باشد یا اولی یکی از معانی آن باشد که در جی خود مفصل بحث شده است (13) در این حدیث شریف مولی قطعا به معنی اولی است(کسی که از هر جهت اولی به تصرف در امور انسان است).این مطلب با توجه به قرائن بسیار واضح و روشن است که قسمتی از آن قرائن یادآوری مى‏شود: قرینه اول: قبل از جمله: « من کنت مولاه فعلی مولاه » پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از مسلمانان اعتراف گرفتند که: « الست اولی بکم من انفسکم؟ » (14) آیا من از خود شما به شما اولی و سزاوارتر نیستم؟قالوا:بلیـگفتند:چرا.این مضمون که در جمله « الست اولی بکم » نسبت به آن اعتراف گرفته شده است همان است که در آیه کریمه: النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم (15) پیامبر از مؤمنان به خود آنان اولی(و سزاوارتر)است وجود دارد.در این جمله ولایت و سرپرستی و صاحب اختیاری پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بنحو گسترده‏یی بیان شده است زیرا اولویت و سزاوارتر بودن کسی از خود انسان بطور مطلق معنایش این است که هر گونه تصرفی که خود انسان در مورد خودش مى‏تواند انجام دهد و هر فعلی که صلاحیت دارد که متعلق این اولویت در مورد خود انسان باشد جمله مذکور آن را بری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بطور مطلق ثابت مى‏کند. مفسران (16) از این جمله آیه کریمه استفاده کردند که انسان باید پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را از خودش بیشتر دوست بدارد و حکم آن حضرت را از اراده و خواست خود در وجود خویش نافذتر بداند.پس از این که آن حضرت این اعتراف را از مسلمانان مى‏گیرد، مى‏فرماید:من کنت مولاه فعلی مولاه، در این جمله همان اولویت را که از آیه مذکور استفاده شد بری علی علیه السلام نیز قرار مى‏دهد و نمى‏تواند در این جمله مولی به معنی دیگر غیر از اولی باشد که در این صورت انسجام و تناسب دو جمله قطعات بهم خواهد خورد.با این وصف دلالت این جمله بر این که آن حضرت مانند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از هر مؤمنی به خود او اولی و سزاوارتر است ثابت و واضح است. اشکال فخر رازی و پاسخ آن یادآوری این نکته لازم است که فخر رازی اشکالی ذکر کرده که مولی به معنی اولی نمى‏تواند باشد زیرا اولی افعل تفضیل است و با من بکار مى‏رود.مثلا گفته مى‏شود زید اولی من عمرو، ولی در مورد مولی آوردن من پس از آن صحیح نیست و گفته نمى‏شود زید مولی من عمرو. این اشکال از ناحیه خود علمی اهل سنت پاسخ داده شده است.به شرح مقاصد تفتازانی (17) مراجعه شود.بیان تفتازانی این است که اگر مولی وصف و به معنی اولی باشد اشکال مذکور وارد است ولی مولی اسم و به معنی اولی است مانند اسماء افعال که معانی آنها فعل مى‏باشند و اصطلاحا آنها را اسماء افعال مى‏گویند با این وصف، دیگر جایی بری آن اشکال باقی نمى‏ماند . قرینه دوم: آن حضرت پس از جمله مذکور دعا کردند و فرمودند:اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله (که این جمله به طرق متعدد و با سند صحیح روایت شده است) (18) : خدایا دوست بدار هر که او را(علی را)دوست بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد و یاری کن هر که او را یاری کند و واگذار هر که او را واگذارد. اگر علی علیه السلام به عنوان یک مؤمن درباره‏اش این دعا مطرح است و ویژگی خاصی مانند ولایت و سرپرستی بری وی مطرح نیست چه معنی دارد که درباره محبت او تأکید کنند به گونه‏یی که دوستی و دشمنی او دوستی و دشمنی خداوند را در پی داشته باشد.وانگهی این چیزی است که از دین واضح و روشن است که هر مؤمنی را باید دوست داشت و از دشمنی وی بر حذر بود و اگر آن حضرت داری ویژگی خاصی است آن ویژگی چیزی جز امامت و رهبری نمى‏تواند باشد .علاوه مسئله یاری کردن و دست از یاری برداشتن بری یک مسلمان معمولی مطرح نیست، معلوم است که علی علیه السلام در سمتی و منصبی قرار گرفته است که مسلمانان باید وی را دوست بدارند و او را یاری کنند و تنها در این صورت است که دوستی او دوستی خدا و دشمنی او دشمنی خدا و یاری وی یاری خدا و خذلان وی خذلان خدا را بدنبال خواهد داشت. با این توضیح پاسخ از، اشکال دیگر اهل سنت نیز روشن مى‏شود که جمله « اللهم و ال من والاه » را قرینه گرفته‏اند که مولی به معنی دوست است در حالی که قرینه بودن این جمله بری زعامت و سرپرستی آن حضرت روشن‏تر است. قرینه سوم: آن جمعیت سنگین که تا حدود 120 هزار نفر (19) در کتابها ذکر شده و در صحنه غدیر حضور داشتند، چگونه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنان را در آن صحری گرم و سوزان متوقف مى‏سازد و این شرایط ویژه را فراهم مى‏آورد و تنها این مطلب را متذکر مى‏شود که ی مسلمانان هر که من دوست و یا ناصر و یاور او هستم علی دوست و ناصر او است!آیا این با حکمت آن حضرت سازگار است و آیا عقل چنین چیزی را تجویز مى‏کند؟!! یادآوری این نکته لازم است که در برخی از کتب اهل سنت آمده که این جمله را پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بخاطر آن فرمودند که برخی از مسلمانان در سفری که با علی علیه السلام بودند از آن حضرت ناراحتی پیدا کرده بودند به گونه‏یی که به خود آن حضرت درباره او شکایت کردند.پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این وضعیت را بخاطر آن مطلب بوجود آوردند که مسلمانان درباره علی علیه السلام بدبین و ناراحت نباشند. پاسخ این مطلب روشن است، زیرا: اولا:ناراحتی چند نفر که در قضیه‏یی از علی علیه السلام ناراحت شدند دلیل نمى‏شود که آن حضرت آن جمعیت سنگین را بخاطر آن چند نفر متوقف سازند. ثانیا:حضرت درباره آن مسئله شخصی هیچ تعرضی در آن صحنه ننمودند و اگر این اجتماع تنها در آن رابطه بود شایسته بود آن مسئله را در آنجا مطرح فرمایند. ثالثا:به فرض این که آن مسئله هم در کار باشد، انگیزه این اجتماع انگیزه خاصی بود که خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را یادآور شدند و آن امامت علی علیه السلام بود و قرینیت قرائن و صراحت آنها به گونه‏یی است که آن مطلب بر فرض وجود آن به هیچ وجه مضر نیست، اگر مؤکد امامت آن حضرت نباشد.و همگان از این بیانات دریافتند که علی علیه السلام شخصیت عادی و معمولی نیست، بلکه او یک رهبر است و مى‏بایست در رفتار و عملکرد و سلوکشان با وی این مطلب را در نظر داشته باشند. قرینه چهارم: فهم معنی امامت و رهبری از جمله مذکور و برداشت آن توسط حاضران و غیر آنان بود تا آنجا که این برداشت در اشعار و ادبیات طی قرنها آمده و در کتابها ذکر شده است .علامه امینی کتاب الغدیر را بر اساس همین محور تألیف کرده است، یعنی اشعار شعرایی که درباره غدیر شعر گفته‏اند و مسئله امامت و رهبری علی علیه السلام را در اشعار خویش آورده‏اند در رأس آنان خود علی علیه السلام و پس از آن حضرت، حسان بن ثابت و عمرو بن عاص و قیس بن سعد بن عباده و دیگر شاعران که در طول قرنها این معنی را از جمله مذکور استفاده کرده‏اند (20) مطرح کرده است. قرینه پنجم: تبریک و تهنیت از ناحیه مسلمانان چه اینکه اگر آن حضرت منصب و سمت جدیدی پیدا نکرده بود و تنها تاکید و یادآوری لزوم محبت و نصرت آن حضرت مطرح بود این مطلب شایسته تبریک و تهنیت نبود. قرینه ششم: در عبارت تهنیت عمر بن الخطاب (21) ذکر شده است: « اصبحت مولی و مولی کل مؤمن و مؤمنة » تو مولی من و مولی هر مؤمن و مؤمنین گردیدی و این حاکی است از منصبی که آن حضرت قبلا نداشته و بعد آنرا پیدا کرده است. قرینه هفتم: حدیث ثقلین در بسیاری از طرق همراه حدیث غدیر است چنانکه گفته شد و این حدیث به وضوح تمسک به اهل بیت و علی علیه السلام را بطور مطلق بر مردم لازم مى‏سازد و اهل بیت را ملازم با قرآن یادآور مى‏شود و این با زعامت و رهبری مناسبت دارد. _______________________________________________________________________ پي ‏نوشتها: 1) کتاب الولایة فی طرق حدیث الغدیر للطبری(الغدیر، ج 1، ص 215 نقلا عن ضیاء العالمین)، الدر المنثور:3/117 دار الفکر، اسباب النزول:ص 135 انتشارات الشریف الرضی.تاریخ مدینة دمشق :ج 42 ص 237 دار الفکر بیروت. 2) مجمع الزوائد:ج 9 ص 129، 130، 131، 134 دار الفکر، تاریخ مدینة دمشق:ج 42 ص 205 234 دار الفکر، بیروت. 3) مجمع الزوائد:ج 9، ص 130، تاریخ مدینة دمشق:ج 42 ص 207، 208، 210، 212، 219، 230، دار الفکر، بیروت .البدایة و النهایة:ج 5 ص 185 و ج 7 ص 360 دار الکتب العلمیة. 4) تاریخ بغداد:ج 8، ص 290، دار الفکر. 5) تاریخ بغداد:ج 8، ص 290، دار الفکر. 6) مجمع الزوائد:ج 9، ص 258 و 259 دار الفکر، تاریخ دمشق:ج 42 ص 219 دار الفکر، البدایة و النهایة:ج 5، ص 184 دار الکتب العلمیة. 7) الغدیر:ج 1، ص 60 دار الکتاب العربی بیروت. 8) الغدیر:ج 1، ص 72 دار الکتاب العربی بیروت. 9) الغدیر:ج 1، ص 151 دار الکتاب العربی بیروت. 10) البدایة و النهایة:ج 5، ص 186 دار الکتب العلمیة، تهذیب التهذیب:ج 7، ص 297 دار الفکر . 11) تهذیب التهذیب:ج 7، ص 297 دار الفکر. 12) ینابیع المودة:ص .36 13) الغدیر:ج 1، ص .344 350 14) به ص 17 مراجعه شود. 15) سورة الاحزاب:آیه .6 16) الکشاف:ج 3، ص 227 محاسن التاویل:ج 13، ص 227 البحر المحیط:ج 7، ص 212 روح المعانی :ج 22، ص .150 17) شرح المقاصد:5/273 منشورات الشریف الرضی ایران قم. 18) البدایة و النهایة 5/184 188 دار الکتب العلمیة، مجمع الزوائد 9/104 108.بری آگاهی از مدارک قرائن مذکور در حدیث به ص 17 و 18 مراجعه شود. 19) السیرة الحلبیة:ج 3، ص .308 20) الغدیر:ج 1، ص 340 342، ج 2 ص 34 و 67 و 114 و 180 و 213 21) تاریخ بغداد:ج 8، ص 290، دار الفکر.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 12:4 :: توسط : خادم شما

اهميت غدير در تاريخ دانشمند بزرگ و محقّق، نویسنده"الغدیر"، در ابتدای نخستین جلد کتاب جهانی خود، بحثی علمی و جالب زیر عنوان "اهمیّت غدیر در تاریخ" مطرح کرده است که ما خلاصه آن را با بیانی ساده و توضیحی کوتاه در اینجا می آوریم: "در نظر خردمندان، ارج وشَرف هرچیز وابسته به نتیجه آن است و به اندازه ثمره‌ای است که می بخشد. بنابر این در دامنه پهناور تاریخ و موضوعات آن، مهمترین مطلبی که با توجّه به نتیجه‌اش دارای موقعیّت شایانی است، آن بخشهایی است که پیدایش ادیان را نشان می دهد و مذاهب بر آنها پایه گذاری شده است و سرچشمه عقاید ملّتها و جمعیّتهایی قرار گرفته است. از این رو، این بخش از تاریخ – که مبدأ پیدایش اعتقادات و مقدّسات ملّتهاست – به ابدیّت راه جُسته است و هیچ‌گاه تاریخ جهان آن را فراموش نمی‌کند و با جاودانی و همیشگی در سراسر دوران آینده تاریخ توأم است. به این ملاحظه است که می‌بینیم دانشمندان بزرگ و امین تاریخ، در ضبط و صحیح نگاشتن مبادی تاریخِ ادیان و آغاز مذاهب، به خود رنجهای فراوان می دهند و در این راه کوشش بسیار می کنند. سپس به گزارش موجبات نشر تعالیم آنها پرداخته خصوصیّتش را با دقّت تمام می نگارند. و اگر مورّخ، این موضوع مطالبی ناقص و بی ارج نوشته است و خواننده کتاب خود را گمراه کرده است. چون خواننده نمی تواند از این نوشته بفهمد که ابتدای آن دین چه بوده و دورانش چگونه سپری شده و در مراحل بعدی به کجا گراییده است." توضیح: اگر در نوشتن تاریخ، شرح حال پادشاهان، شاعران، هنرمندان و مخترعان ضروری است، و بحث و تحقیق درباره منشأ علوم و محیط تربیتی متفکّران و امثال اینها بسیار جالب و مفید است، پس چگونه می توان نسبت به تاریخ دین و مذهبی که ملّتهای زنده‌ای به آن اعتقاد دارند سهل انگاری کرد؟مخصوصاً د رمورد دینی که پیروانش سُنَن و آداب آن را هر روز از صمیم قلب برگزار می کنند و در تشکیل مراسم ملّی و رسمی خود نیز مدخلیّت می دهند و همراه با سازمان فکری و روحی آنان آمیخته بوده هست. سپس مؤلف عالیقدر چنین می نویسد: داستان غدیر از با اهمیّت ترین موضوعات این بخش از تاریخ است. زیرا مذهب آن ملّتها و طوایفی که آل رسول را پیروی کردند بر این واقعه – و بسیاری ازدلیلهای محکم کردند، تعدادشان به میلیونها نفر می رسد، که از نظر کیفیّت همیشه پیشرو کاروان دانش و عظمت و فرهنگ بوده‌اند و همواره درمیانشان حکیمان و عالمان، زبدگان جهان انسانیّت، نابغه‌هایی د رعلوم و فنون مختلف، مصلحان و رهبران، پادشاهان و سیاستمداران وجود داشته‌اند. و هم آنان دارای ادبیّاتی سرشار، و فضل و دانشی فراوان بوده و کتابهایی گرانبها و نیکو در هر فن نگاشته اند. روی این حساب، نویسنده تاریخ از هر ملّت و هر مذهبی که باشد، نمی تواند در بیان پیدایش و مبدأ این ملّت کوتاهی کند. به ویژه در مورد داستان سراسر اهمیّتِ غدیر که صحنه حسّاسی از صحنه‌های نزول وحی و قیام تبلیغیِ بانیِ اسلام بوده است. اگر مورّخی از روی تعصب جاهلانه، از بیان این داستان و حقایق وابسته به آن چشم بپوشد، نسبت به دین اسلام و نبیّ بزرگوار آن خیانتی بزرگ کرده و هم در صفحات تاریخِ خود، جنایتی مرتکب شده که جبران ناپذیر است. زیرا حدیث غدیر و آنچه که پیامبر گرامی ما در آن روز فرخنده و باشکوه ابلاغ کرده و صحنه تبلیغیی را که برگزار نموده است، وظیفه‌ای بوده که به مأموریّت وحی انجام شده است. و هیچ کس تردید ندارد که "روز غدیر" در تاریخ اسلام موجی افکنده است که هیچ‌گاه از ارتعاشات آن کاسته نمی شود. از اینجاست که می‌بینیم مورّخین، نظر به حفظ حقایق تاریخ و ضبط حوادث بزرگ به بررسی درباره حدیث غدیر و جمع آوری مآخذش همّت گماشته‌اند. همین عظمت که برای آن در علم تاریخ دیده می شود، در علم حدیث نیز وجود دارد. چون محدّثین به هر طرف می نگرند احادیث صحیح فراوانی در مورد داستان غدیر می بینند که این افتخار را برای ولیِّ امر دین، علی"ع" ثابت می کند؛ احادیثی که با فروغ خیره کننده‌ای در همه ادوار اسلامی به چشم می خورَد، و مردم هر عصری، آن را از گذشتگان خود یاد گرفته‌اند، تا برسد به اصحاب که از خود پیغمبر اکرم"ص" شنیدند و فرا گرفتند. بنابر این اگر حدیث‌دانی از چنین حدیثی غفلت ورزد، حقّ امّت را پایمال و به مسلمانان ظلم کرده و آنان را از عنایت و احسانی که پیغمبر رحمت کرد و بهره‌وافری که از خیرخواهی و صلاح‌اندیشی وسیعش بخشید، محروم داشته و رهنمایی امّت را به شایسته‌ترین راه، کتمان کرده است. همین طور مفسّران نیز آیاتی پیش چشمشان است که در این موضوع نازل گشته است. و بر مفسّر است که در مورد نزول آیه و تفسیر آن را بنگارد و به حدیث غدیر اشاره کند؛ تا زحماتش بی‌اثر و کوشش او ناقص نماند. عقاید شناسان اهل تسنّن نیز از ذکر حدیث غدیر گزیری نداشتند و به عنوان نقل دلیل شیعیان آن را نگاشته‌اند. تا جایی که فرهنگ‌نویسان نیز هنگامی که به واژه‌هایی مانند: غدیر، خم، ولیّ، مولی رسیده‌اند، به حدیث غدیر اشاره کرده‌اند. پس به طور کلّی دانشمندان مطّلع و بی غرض اهل تسنّن، از مورّخان و محدّثان و مفسّران و عقاید‌شناسان، این واقعه را با مدارک و سند‌های فراوانی د رکتابها‌ی خود آورده‌اند؛ که اینک به عنوان نمونه به نام صد تن از آنان و نام کتابها و سالهای در‌گذشتشان اشاره می‌شود. کسانی که مایلند در این زمینه تحقیق بیشتری کنند و حتّی شماره‌ صفحات و فصلهای کتب این دانشمندان را که حدیث غدیر در آنها ذکر شده است ببینند و اطّلاع عمیق‌تری از شخصیّت علمی آنان به دست آورند، به کتاب "الغدیر" مراجعه کنند.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 12:3 :: توسط : خادم شما

اوصاف غدیر در روایات 1. روز آشکار شدن آنچه در سینه‌ها پنهان بود و آن کارهایی که از دیده‌ها نهان.(3) 2. روز فاش شدن توطئه‌های پشت پرده. (4) 3. روز ادریس پیامبر(5) 4. روز آسایش مؤمنان(6) 5. روز طعام دادن(7) 6. روز افشای رازی که در نهان نگه داشته می شد(8) 7. روز زیاد درود فرستادن بر محمّد و آل محمّد(9) 8. روز غدیر، روزی است که خداوند، به وسیله آن، دین را کامل ساخت. (10) 9. آن روزی است که خداوند بر توان کسی که او را عبادت کند می‌افزاید. و همین گونه، کسی که بر خویش و خانواده‌اش وسعت در زندگی ایجاد کند و خدا او را از آتش رهایی می بخشد. (11) 10. روز راهنمایی کردن است. (12) 11. روز بیان کردن، آشکار ساختن و پرده برگرفتن از مرتبت خالص و پیراسته است.(مقصود: پرده بر گرفتن از مقام امامت است). (13) 12. روز آسودگی پاس داشته شده است. (14) 13. روز دلیل استوار. (15) 14. روز مژده دادن است. (16) 15. روز بیان بنیادهای پایدار ایمان. (17) 16. روز لبخند زدن در چهره مؤمنان. (18) 17. روز روشنگری پیمان‌ها از دوروییها و انکارهای آگاهانه. (19) 18. روز ریزش گناه. (20) 19. روز رها کردن گناهان بزرگ و وانهادن نافرمانیها. (21) 20. روز پیراستن. (22) 21. روز افطاری دادن به روزه داران. (23) 22. روز زدودن دشواریها. (24) 23.روز مهر ورزیدن. (25) 24.روز تبریک گفتن. (26) 25.روز اجتماع گواه گرفته شده. (27) 26.روز بخشش و ارمغان. (28) 27.روز راندن شیطان. (29) 28.روز ارائه‌ی دلیل درباره‌ی راهنمایان. (30) 29.روز گرد آمدن پیرامون درختان تنومند. (31) 30.روزی است که گناه شیعیان آمرزیده می‌شود. (32) 31.روزی که نردبان تکامل برافراشته شد. (33) 32.روز خشنودی. (34) 33.آن روز، روز آراستن است. (35) 34.روز پیشی گرفتن. (36) 35.روز گواه و گواه گرفته شده. (37) 36.روز شرط نهاده شده. (38) 37.روز "شمعون الصفا" وصیّ حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السّلام. (39) 38.روز"شیث" وصیّ حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السلام. (40) 39.روزی که خداوند، به وسیله آن، اسلام را استوار ساخت و نشان درخشان دین را آشکار کرد. (41) 40.روز چشم پوشی و گذشت از گناهکاران شیعیان امیرالمؤمنین سلام الله علیه. (42) 41.روز روزه داشتن و نماز خواندن و پیوند با برادران دینی. (43) 42.روز خواستن افزودنیهاست. (44) 43.روز عبادت کردن. (45) 44.روزی که اعمال شیعیان، پذیرفته می‌شود. (46) 45.روز پیمان نهاده شده. (47) 46.روز عید اهل بیت محمّد صلی الله علیه و آله . (48) 47. روز عید، شادمانی و سرور. (49) 48.بزرگترین عید. (50) 49.بزرگترین عید خداوند. (51) گفتنی است که در روایات، عید غدیر، اکبر اعیاد، افضل اعیاد(52)، اشرف اعیاد(53)، و اعظم اعیادِ (54)اسلامی شمرده شده است. و در برخی از روایات رسیده که آن عید، در آسمان، مشهورتر از زمین است. در چنین روایاتی، واژه‌ی"اَشهَر" به کار رفته(55). 50.روز جدایی حق و باطل(روز داوری). (56) 51.روز گشایش. (57) 52.روز خشنودی خدای رحمان. (58) 53.روزی که در میان عید ها بسان ماه در بین ستاره‌هاست. (59) 54.روز پوشیدن جامه‌های شایسته و افکندن لباسها‌ی سیاه. (60) 55.روز داد و ستد با خداست. (61) 56.روز آزمایش بندگان. (62) 57.روز ناخرسند گشتن شیطان است. (63) 58.روز فرشتگان والا. (64) 59.روز بازپرسی بزرگ. (65) 60.روز پیمان گرفته شده. (66) 61.روز خبر بزرگ. (67) 62.روز گسترش دانش. (68) 63.روز ارائه‌ی سخنها‌ی روشن درباره‌ی ویژگان. (69) 64.روز زدودن اندوه‌ها و غصّه‌ها. (70) 65.روز دست یافتن به رحمت خداوند است. (71) 66.روزی است که حجتها آشکار گشت. (72) 67.روز هود است. (73) 68.روزی است که دعا در آن مستجاب می‌گردد. (74) 69. روزی است که خداوند، تلاش شیعه را در آن سپاسگزاری کرده است. (75) 70.روز یوشع. (76) _______________________________ 3.متن خطبه. 4. متن خطبه. 5. متن خطبه. 6. اقبال:ص464. 7.بحار:ج98،ص323،ح6. 8. متن خطبه. 9.اقبال:ص464. 10. متن خطبه،و اقبال:ص464. 11.اقبال سیّد بن طاوس:ص464. 12. متن خطبه. 13. متن خطبه. 14. متن خطبه و در برخی از روایات، غدیر،"یَومُ اُمَناءِ الدِّینِ" خوانده شده است، نگاه کنید به اقبال:ص474. 15. متن خطبه. 16.اقبال:ص464. 17. متن خطبه. 18.اقبال:ص464. 19. متن خطبه. 20. اقبال:ص464. 21. اقبال:ص464. 22. اقبال:ص464. 23. اقبال:ص464. 24. اقبال:ص464. 25. اقبال:ص464. 26. اقبال:ص464. 27.تهذیب:ج3 ص143 ح1. 28. اقبال:ص464. 29. متن خطبه. 30. متن خطبه. 31. متن خطبه. 32. اقبال:ص464. 33. متن خطبه. 34. اقبال:ص464. 35. اقبال:ص464. 36. اقبال:ص464. 37. اقبال:ص464. 38. اقبال:ص464. 39. متن خطبه. 40. متن خطبه. 41. اقبال:ص474. 42. اقبال:ص464. 43. اقبال:ص464. 44. اقبال:ص464. 45. اقبال:ص464. 46. اقبال:ص464 و آمده است:"یَومُ قَبُولِ الاَعمالِ...وَیَومٌ تُقبَلُ اَعمالُ الشِّیعَهِ وَ مُحِبِّی آلِ مُحمَّدٍ صلی الله علیه و آله". 47. متن خطبه. 48. اقبال:ص464. 49.وسائل:ج7،باب14،ص326،ح10. 50. اقبال:ص464. 51.وسائل:ج7،ص327 ح4. 52. اقبال:ص464. 53. وسائل:ج7،ص325 ح7. 54. وسائل:ج7،ص325 ح7. 55. وسائل:ج10،ص302 ح1. 56. متن خطبه. 57. متن خطبه. 58. اقبال:ص464. 59. اقبال:ص464. 60. اقبال:ص464. 61. اقبال:ص464. 62. متن خطبه. 63. اقبال:ص464. 64. متن خطبه. 65. اقبال:ص464. 66.تهذیب:ج3 ص143 ح1. 67. متن خطبه. 68. اقبال:ص464. 69. متن خطبه. 70. اقبال:ص464. 71. اقبال:ص464. 72. متن خطبه. 73. متن خطبه. 74. اقبال:ص464. 75. اقبال:ص464. 76. متن خطبه. ______________________ برگرفته از کتاب: آرمان غدیر از دیدگاه امیر المومنین سلام الله علیه نوشته: سید محمد مجیدی نظامی و حسن عرفان انتشارات مولود کعبه، صفحات 49 الی 60

ارسال شده در تاریخ : جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 12:0 :: توسط : خادم شما

اوصاف غدیر در آیات در قرآن کریم، چهار وصف عظیم برای غدیر، بدین سان ذکر شده است: 1. الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ امروز، کافران از دست اندازی به دین شما نومید گردیده‌اند. 2. الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ امروز، دین شما را کامل کردم. 3. وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی نعمتم را بر شما تمام گردانیدم. 4. وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا(1) و خرسند شدم که اسلام کیش شما باشد. دقّت در این آیات، اهمیّت ولایت و عظمت غدیر را می نمایاند. در این قلمرو، سخن دیگر خدای متعال، بسیار درس آموز است. "یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ" ای پیامبر ابلاغ‌کن آنچه را فرود آمده بر تو از پروردگارت و اگر نکنی نرسانده باشی پیام او را. در این آیه شریفه، نفی تبلیغ مسأله امامت، مساوی با نفی انجام رسالت الهی دانسته شده است.(2) _______________________ 1.سوره مائده:آیه3. 2. سوره مائده:آیه67. گفتنی است: این مفاهیم، در روایات نیز نقل شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:"وَهُوَ اَلیُومُ الَّذی اَکمَلَ اللهُ فِیهِ الدِّینَ و اَتَمَّ علی اَمّتی فِیهِ النِّعمَهَ وَرَضِیَ لَهُمُ الاِسلامَ دیناً" و در دعا آمده است:"اَکمَلتَ الدِّینَ بِمُوالَاتِهِم وَ البَراءَهِ مِن عَدُوِّهِم" بخشی از دعای ویژه روز غدیر. نگاه کنید به"تهذیب":ج3،ص143، ح1. دیگر آیات استفاده شده در خطبه غدیر 1- إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ (1) 2- وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ فی‏ إِمامٍ مُبینٍ (2) 3- أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ فی‏ جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ کُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرینَ (3) 4- وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ (4) 5- وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فی‏ عَقِبِه (5) 6- سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ (6) لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ (7) 7- فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ (8) وَ إِلى‏ رَبِّکَ فَارْغَبْ (9) 8- فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى (10) وَ لکِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّى (11) ثُمَّ ذَهَبَ إِلى‏ أَهْلِهِ یَتَمَطَّى (12) 9- إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً (13) 10- یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً (14) 11- یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها وَ أَکْثَرُهُمُ الْکافِرُونَ (15) 12- عَمَّ یَتَساءَلُونَ (16) عَنِ النَّبَإِ الْعَظیمِ (17) الَّذی هُمْ فیهِ مُخْتَلِفُونَ (18) 13- وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً (19) ______________________________________ 1. (سوره مائده آیه55) 2. (سوره یس آیه12) 3. (سوره زمر آیه56) 4. (سوره آل عمران آیه85) 5. ‏(سوره زخرف آیه28) 6. (سوره معارج آیه1) 7. (سوره معارج آیه2) 8. (سوره شرح آیه7) 9. (سوره شرح آیه8) 10. (سوره قیامت آیه31) 11. (سوره قیامت آیه32) 12. (سوره قیامت آیه33) 13. (سوره احزاب آیه33) 14. (سوره نساء آیه59) 15. (سوره نحل آیه83) 16. (سوره نباء آیه1) 17. (سوره نباء آیه2) 18. (سوره نباء آیه 3) 19. (سوره انسان آیه8,9)


ارسال شده در تاریخ : جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 11:59 :: توسط : خادم شما

سند حدیث غدیر سند حدیث غدیر http://loxblog.com/userfiles/pimage/100Tasnim_6.jpg واقعه عظیم غدیر،شامل مراحل مقدماتى قبل از خطبه و متن خطبه و وقایعى که همزمان با خطبه اتفاق افتاد و آنچه پس از خطبه بوقوع پیوست،بطوریکه روایت واحد و متسلسل بدست ما نرسیده است.بلکه هر یک از حاضرین در غدیر،گوشه‏اى از مراسم یا قطعه‏اى از سخنان حضرت را نقل نموده‏اند.البته قسمتهایى از این جریان بطور متواتر بدست ما رسیده است،و خطبه غدیر نیز بطور کامل در کتب حدیث حفظ شده است. روایت حدیث غدیر در شرایط خفقان خبر غدیر و سخنان پیامبر(ص)در آن مجمع عظیم،طورى در شهرها منتشر شد که حتى غیر مسلمانان هم از این خبر مهم آگاه شدند. جا داشت بیش از یکصد و بیست هزار مسلمان حاضر در غدیر،هر یک بسهم خود خطبه غدیر را حفظ کند و متن آنرا در اختیار فرزندان و فامیل و دوستان خود قرار دهد. متأسفانه جو حاکم بر اجتماع آنروز مسلمین و فضاى ایجاد شده بعد از رحلت پیامبر(ص)ـکه حدیث گفتن و حدیث نوشتن در آن ممنوع بود و سالهاى متمادى همچنان ادامه داشتـاینها سبب شد که مردم سخنان سرنوشت ساز پیامبر دلسوزشان در آن مقطع حساس را به فراموشى بسپارند و اهمیت آنرا نادیده بگیرند. طبیعى است که باید چنین مى‏شد،زیرا مطرح کردن غدیر مساوى با بر چیدن بساط غاصبین خلافت بود،و آنان هرگز اجازه چنین کارى را نمى‏دادند.البته جریان غدیر بصورتى در سینه‏ها جا گرفت که عده زیادى خطبه غدیر یا قسمتى از آن را حفظ کردند و براى نسلهاى آینده بیادگار گذاشتند و هیچکس را قدرت کنترل و منع از انتشار چنین خبر مهمى نبود. شخص امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا صلوات الله علیهما که رکن غدیر بودند،و نیز ائمه علیهم السلام یکى پس از دیگرى تأکید خاصى بر حفظ این حدیث داشتند،و بارها در مقابل دوست و دشمن بدان احتجاج و استدلال مى‏فرمودند،و در آن شرایط خفقان مى‏بینیم که امام باقر علیه السلام متن کامل خطبه غدیر را براى اصحابشان فرموده‏اند. بهمین جهت در بین قاطبه مسلمین،هیچ حدیثى به اندازه « حدیث غدیر » روایت کننده ندارد،و گذشته از تواتر آن،از نظر علم رجال و درایت،اسناد آن در حد فوق العاده‏اى است. معرفى کتاب درباره سند حدیث غدیر کتب مفصلى در زمینه بحثهاى رجالى و تاریخى مربوط به سند حدیث غدیر تألیف شده است که بهترین نمونه آن کتاب « الغدیر » تألیف علامه بزرگ شیخ عبد الحسین امینى نجفى رضوان الله علیه است. در این کتابها،اسماء راویان حدیث غدیر جمع آورى شده و از نظر رجالى در باره موثق بودن راویان بحث شده و تاریخچه مفصلى از اسناد و راویان حدیث غدیر تدوین شده و جنبه‏هاى اعجاب انگیز آن در زمینه‏هاى اسناد و رجال تبیین گردیده است.ذیلا به دو نمونه اشاره مى‏شود : ابو المعالى جوینى مى‏گوید:در بغداد در دست صحافى یک جلد کتاب دیدم که بر جلد آن چنین نوشته بود: « جلد بیست و هشتم از اسناد حدیث « من کنت مولاه فعلى مولاه » و بعد از این مجلد بیست و نهم خواهد بود » (1) . إبن کثیر مى‏گوید: « کتابى در دو جلد ضخیم دیدم که طبرى در آن،احادیث غدیر خم را جمع آورى کرده بود » (2) . اگر چه کتاب براى معرفى در این زمینه بسیار زیاد است ولى در اینجا چند کتاب بعنوان راهنمایى و براى آگاهى از مباحث مربوط به سند حدیث غدیر معرفى مى‏شود: 1.الطرائف،سید ابن طاووس:ص .33 2.کشف المهم فی طریق خبر غدیر خم،سید هاشم بحرانى. 3.بحار الأنوار،علامه مجلسى:ج 37 ص 181 و .182 4.عوالم العلوم،شیخ عبدالله بحرانى:ج 15/3 ص 307 تا .327 5.عبقات الأنوار،میر حامد حسین هندى،جلد غدیر. 6.الغدیر،علامه امینى:ج 1 ص 12 تا 151،و 294 تا .322 7.خلاصه عبقات الأنوار،علامه محقق سید على حسینى میلانى دامت افاضاته،جلد غدیر. مدارک متن کامل خطبه غدیر در تاریخچه کتابهاى اسلامى،اولین بار در نقل خطبه غدیر بصورت مستقل،به کتابى که عالم شیعى استاد بزرگ علم نحو شیخ خلیل بن احمد فراهیدى متوفاى 175 هجرى تألیف کرده بر مى‏خوریم،که تحت عنوان « جزء فیه خطبة النبى(ص)یوم الغدیر » (3) معرفى شده است،و بعد از او کتابهاى بسیارى در این زمینه تألیف گردیده است. خوشبختانه متن مفصل و کامل خطبه غدیر در هفت کتاب از مدارک معتبر شیعه که هم اکنون در دست مى‏باشد و بچاپ هم رسیده،با اسناد متصل نقل شده است.روایات این هفت کتاب به سه طریق منتهى مى‏شود: یکى بروایت امام باقر(ع)است که با اسناد معتبر در سه کتاب « روضة الواعظین » تألیف شیخ إبن فتال نیشابورى (4) ، « الإحتجاج » تألیف شیخ طبرسی (5) ،و « الیقین » تألیف سید إبن طاووس (6) نقل شده است. طریق دوم بروایت زید بن ارقم است که با اسناد متصل در سه کتاب « العدد القویة » تألیف شیخ على بن یوسف حلى (7) « التحصین » تألیف سید إبن طاووس (8) ،و « الصراط المستقیم » تألیف شیخ على بن یونس بیاضى (9) ،و « نهج الایمان » تألیف شیخ حسین بن جبور (10) بنقل از کتاب « الولایة » تألیف مورخ طبرى روایت شده است. طریق سوم بروایت حذیفة بن الیمان است که با اسناد متصل در کتاب « الإقبال » تألیف سید بن طاووس (11) بنقل از کتاب « النشر و الطى » نقل شده است. شیخ حر عاملى در کتاب « اثبات الهداة » (12) و علامه مجلسى در « بحار الأنوار » (13) و سید بحرانى در کتاب « کشف المهم » (14) و سایر علماى متأخر،خطبه مفصل غدیر را از مدارک مذکور نقل کرده‏اند. بدین ترتیب،متن کامل خطبه غدیر بدست این بزرگان شیعه حفظ شده و بدست ما رسیده است،که این خود در عالم اسلام از افتخارات تشیع است. اسناد و رجال روایت کننده متن کامل خطبه غدیر ذیلا عین اسناد مربوط به روایت خطبه غدیر بعنوان پشتوانه آن تقدیم مى‏گردد. روایت امام باقر(ع)به دو سند است: 1ـ قال الشیخ أحمد بن على بن ابی منصور الطبرسی فی کتاب « الإحتجاج » : حدثنی السید العالم العابد ابو جعفر مهدی بن أبی الحرث الحسینی المرعشی رضى الله عنه قال:أخبرنا الشیخ أبو علی الحسن بن الشیخ أبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی رضی الله عنه،قال :أخبرنا الشیخ السعید الوالد أبو جعفر قدس الله روحه،قال:أخبرنی جماعة عن أبی محمد هارون بن موسى التلعکبری،قال: أخبرنی أبو علی محمد بن همام،قال:أخبرنا علی السوری قال:أخبرنا أبو محمد العلوی من ولد الأفطس ـ و کان من عباد الله الصالحین ـ قال:حدثنامحمد بن موسى الهمدانی،قال:حدثنا محمد بن خالد الطیالسی،قال:حدثنا سیف بن عمیرة و صالح بن عقبة جمیعا عن قیس بن سمعان عن علقمة بن محمد الحضرمی عن أبی جعفر محمد بن علی(الباقر)علیهما السلام. 2ـ قال السید إبن طاووس فی کتاب « الیقین » :قال أحمد بن محمد الطبری المعروف بالخلیلی فی کتابه « أخبرنی محمد بن أبی بکر بن عبد الرحمان،قال:حدثنی الحسن بن علی أبو محمد الدینوری،قال :حدثنا محمد بن موسى الهمدانی،قال:حدثنا محمد بن خالد الطیالسی،قال:حدثنا سیف بن عمیرة عن عقبة عن قیس بن سمعان عن علقمة بن محمد الحضرمی عن أبی جعفر محمد بن علی(الباقر) (ع). روایت زید بن أرقم به سند زیر است: قال السید إبن طاووس فی کتاب « التحصین » :قال الحسن بن أحمد الجاوانی فی کتابه « نور الهدى و المنجی من الردى » :عن أبی المفضل محمد بن عبد الله الشیبانی،قال:أخبرنا أبو جعفر محمد بن جریر الطبری و هارون بن عیسى بن سکین البلدی،قالا:حدثنا حمید بن الربیع الخزاز،قال :حدثنا یزید بن هارون،قال:حدثنا نوح بن مبشر،قال:حدثنا الولید بن صالح عن إبن امرأة زید بن أرقم و عن زید بن أرقم. روایت حذیفة بن الیمان به سند زیر است: قال السید إبن طاووس فی کتاب « الإقبال » قال مؤلف کتاب « النشر و الطی » :عن‏أحمد بن محمد بن علی المهلب:أخبرنا الشریف أبو القاسم علی بن محمد بن علی بن القاسم الشعرانی عن أبیه :حدثنا سلمة بن الفضل الأنصاری،عن أبی مریم عن قیس بن حیان(حنان)عن عطیة السعدی عن حذیفة بن الیمان. ____________________________________________________________________ پي ‏نوشتها: (1) بحار الأنوار:ج 37 ص .235 (2) بحار الأنوار:ج 37 ص .236 (3) الذریعة:ج 5 ص 101 شماره .418 (4) روضة الواعظین:ج 1ص .89 (5) الاحتجاج:ج 1 ص 66،بحار الأنوار:ج 37 ص .201 (6) الیقین:ص 343 باب 127.بحار الأنوار:ج 37 ص .218 (7) العدد القویة: .169 (8) التحصین:ص 578 باب 29 از قسم دوم. (9) الصراط المستقیم:ج 1 ص .301 (10) نهج الایمان(نسخه خطى کتابخانه امام هادى(ع)در مشهد):ورقه 26ـ .34 (11) الإقبال:ص 454 و 456،بحار الأنوار:ج 37 ص 127 و .131 (12) اثبات الهداة:ج 2 ص 114،و ج .558 3 (13) بحار الانوار:ج 397 ص .201 (14) کشف المهم:ص 190


ارسال شده در تاریخ : جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 11:56 :: توسط : خادم شما

طرح مسئله بیعت ای مردم! آنچه لازم بود به شما فهماندم و برایتان توضیح دادم و این علی(ع) است که پس از من، تعلیم و تفهیم شما را به عهده خواهد گرفت. آگاه باشید از شما می خواهم که پس از پایان خطابه (به نشان قبول و تمکین) نخست با من و سپس با علی(ع)، دست بیعت دهید و میثاق خود را استوار کنید. بدانید که من به خداوند تعهّد سپرده ام و علی(ع) در برابر من تعهّد و بیعت نموده است و من، اکنون، از سوی حق تعالی از شما می خواهم که با علی(ع) بیعت کنید و بدانید که هر کس بیعت خود را بشکند، به زیان خویش اقدام کرده است: /فَمَن نَکَثَ فإِنَّما یَنکُثُ عَلی نَفسِهِ ¤.حج ای مردم! حج و صفا و مروه از شعائر الهی است /فَمَن حَجَّ أوِ اعتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ أن یَطَّوَّفَ بِهِما¤. ای مردم! حج خانه خدا کنید که هیچ خاندانی نیست که به ان خانه وارد شود مگر آنکه بی نیاز گردد و هیچ خانواده ای از این خانه، رخ نتابیده، مگر آنکه به فقر و تهیدستی گرفتار آمده است. ای مردم! مؤمنی نیست که در آن موقف کریم بایستد مگر آنکه خداوند از معاصی گذشته او چشم پوشی می کند. پس آنگاه که حجَّش تمام شد زندگی و اعمال را از نو آغاز می کند. ای مردم! زائران خانه خدا از سوی حق تعالی، مدد و نصرت می شوند و هزینه سفرشان در دنیا جبران و نیز اندوخته روز واپسین ایشان خواهد شد که خداوند، پاداش نیکوکاران را تباه نخواهد فرمود. ای مردم! خانه خدا را با اعتقاد کامل و با دقت و فهم درست زیارت کنید و مباد که بدون توبه و ترک گناهان گذشته خود، از آن مواقف شریف باز گردید. ای مردم! اقامه نماز و پرداخت زکات، باید بر طبق دستور پروردگار و به همان روش که او فرمان داده است، به عمل آید و چنانچه با گذشت زمان، کوتاهی کنید یا مسائل و معارف دین را فراموش نمائید، این علی(ع) ولیّ و سرپرست شما، مبیّن آن معارف و احکام برای شماست. همان که خداوند عزّوجلّ، او را پس از من برای شما منصوب کرده و هم امامانی که به جانشینی من و او از سوی حق تعالی تعیین گردیده اند، پاسخگوی مسایل و مشکلات شما خواهند بود و بر آنچه نمی دانید آگاهتان خواهد کرد. احکام الهی آگاه باشید! حلال و حرام خدا، بیش از آن است که بتوانم یک به یک بر شمارم و معرفی نمایم؛ چون چنین است، در یک کلام می گویم که به حلالها امر می کنم و از حرامها نهی می نمایم و به منظور توضیح و تبیین آنها، مأمور شده ام که از شما بیعت گیرم و دست تعهد و پیمان بفشارم که آنچه از سوی حق تعالی درباره امیرالمؤمنین، علی(ع) و امامانی که از نسل من و علی(ع) به جهان خواهند آمد، پذیرفته باشید. و مهدی(عج)، قائم امامان و قاضی به حق تا روز واپسین خواهد بود. ای مردم! هر عمل حلالی که به شما معرفی کردم و هر کار حرامی که از آن نهی نمودم، از گفته خود باز نمی گردم و آن را تغییر نخواهم داد. این امر را به خاطر بسپارید و هرگز فراموش مکنید و به دیگران نیز سفارش کنید، مباد احکام مرا دیگرگون سازید. آگاه باشید من سخن خود را مجدداً تأکید می کنم که: نماز را به پای دارید و زکات بدهید، امر به معروف و نهی از منکر کنید اما بدانید که سر آغاز هر امر به معروف و نهی از منکری این است که فرامین مرا بپذیرید و حاضران، آن را به غائبان، اطلاع دهید و به اطاعت از اوامر من وادارشان کنید. و از مخالفت با آنها بر حذرشان سازید؛ زیرا که اینها دستور خداوند عزّوجلّ و فرمان من است، و بدانید که بدون امام معصوم (و بی معرفت او) امر به معروف و نهی از منکر امکان پذیر نیست.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 11:55 :: توسط : خادم شما

عید غدیر در سیره اهل بیت علیهم السلام سابقه « غدیر » و « عیدگرفتن » این روز مقدس، به زمان پیامبراکرم(ص) مى‏رسد. در دوران ائمه دیگر نیز این سنت دینى ادامه داشته و امینان وحى الهى، همچون امام صادق(ع)و امام رضا (ع)آن را آشکار ساخته و یادش را گرامى و زنده نگه مى‏داشتند. پیش از آنان نیز، امیرالمومنین (ع) احیاگر این عید بود. رمز عید بودن « غدیر » نیز، کمال دین و اتمام نعمت در سایه تداوم خط رسالت در شکل و قالب امامت بود. به فرمان پیامبر خدا(ص)مسلمانان ماءمور شدند « ولایت » را به صاحب ولایت تبریک گویند و با آن حضرت بیعت کنند. رسول خدا نیز براین نعمت الهى شادمانى کرد و فرمود: « الحمدلله الذى فضلنا على جمیع العالمین. » آیه قرآن که به صراحت، این روز را روز اکمال دین و خشنودى پروردگار از این واقعه و این تعیین وصى دانسته، رمز دیگرى از عید بودن غدیرخم است. فرخندگى این روز و عظمت این مراسم و عید بودن غدیر، در آن روز و لحظه برهمگان روشن بود. این نکته را حتى « طارق بن شهاب » مسیحى که در مجلس عمربن خطاب حضور داشت، فهمیده بود که گفت: اگر این آیه (الیوم اکملت لکم دینکم...) (مائده / 3) در میان ما نازل شده بود، روز نزول آیه را عید مى‏گرفتیم. هیچ یک از حاضران نیز حرف او را رد نکردند. خود عمر نیز سخنى گفت که به نوعى پذیرش حرف او بود. (به نقل از علامه امینى در جلد 3 الغدیر ) عید گرفتن غدیر غدیر، تنها نه به عنوان « روزى تاریخى » ، بلکه به عنوان یک « عید اسلامى » مطرح است. عید بودن آن نیز، مراسم و سنتهاى خاصى را مى‏طلبد و نه تنها باید آن را عید دانست، بلکه باید آن را عید گرفت و به شادمانى پرداخت و به عنوان تعظیم شعائر دینى، آن را بزرگ داشت و برشکوه آن افزود، تا ارزشهاى نهفته در این روز عظیم، همواره زنده بماند و سیره معصومین (علیهم السلام)احیاگردد. همه این ویژگیها براى این روز بزرگ، موقعیتى والا و ارزشمند پدید آورد، آنچنان که رسول خدا(ص) و ائمه هدى و مومنانى که پیرو آنان بودند، از موقعیت این روز شادمان بودند. مقصود ما از « عیدگرفتن » این روز نیز همین است. خود حضرت رسول نیز به این نکته اشاره و تصریح فرموده است، از جمله در روایتى که مى‏فرماید: « روز غدیرخم، برترین اعیاد امت من است، روزى است که خداى متعال مرا فرمان داد تا برادرم على بن ابى طالب را به عنوان پرچمى هدایتگر براى امتم تعیین کنم که پس از من به وسیله او راهنمایى شوند، و آن، روزى است که خداوند در آن روز، دین را کامل ساخت و نعمت را بر امتم به کمال و تمام رساند و اسلام را به عنوان دین، برایشان پسندید. » کلام دیگر پیامبر(ص) که فرموده بود: « به من تهنیت بگویید، به من تهنیت بگویید. » (شرف المصطفى، ابو سعید خرگوشى ) نیز نشان دهنده همین عید بودن روز غدیر در کلام حضرت رسول است. خود امیرالمومنین(ع) در ادامه خط پیامبر، این روز را عید گرفت و در سالى که روز جمعه با روز غدیر مصادف شده بود، در ضمن خطبه عید فرمود: « خداوند متعال براى شما مومنان، امروز دو عید بزرگ و شکوهمند را مقارن قرار داده است که کمال هر کدام به دیگرى است، تا نیکى واحسان خویش را در باره شما کامل سازد و شما را به راه رشد برساند و شما را دنباله رو کسانى قرار دهد که بانور هدایتش روشنایى گرفته‏اند و شما را به راه نیکوى خویش ببرد و به نحو کامل از شما پذیرایى کند. پس جمعه را محل گردهمایى شما قرار داده و به آن فراخوانده است، تا گذشته را پاک سازد و آلودگیهاى جمعه تا جمعه را بشوید، نیز براى یادآورى مومنان و بیان خشیت تقوا پیشگان مقرر ساخته است و پاداشى چند برابر پاداشهاى مطیعان در روزهاى دیگر قرار داده و کمال این عید، فرمانبردارى از امرالهى و پرهیز از نهى او و گردن نهادن به طاعت اوست. پس توحید خد، جز با اعتراف به نبوت پیامبر(ص) پذیرفته نیست و دین، جز با قبول ولایت به امر الهى قبول نمى‏شود و اسباب طاعت خدا جز با چنگ زدن به دستگیره‏هاى خدا و اهل ولایت، سامان نمى‏پذیرد. خداوند در روز غدیر، برپیامبرش چیزى نازل کرد که بیانگر اراده‏اش در باره خالصان و برگزیدگان است و او را فرمان داد که پیام را ابلاغ کند و از بیماردلان و منافقان هراس نداشته باشد و حفاظت او را عهده دار باشد... . (تا آنجا که فرمود:) رحمت خدا برشماباد! پس از پایان این تجمع، به خانه‏هایتان برگردید و به خانواده خود، وسعت و گشایش دهید و به برادران خود نیکى کنید و خداوند را بر نعمتى که ارزانى‏تان کرده، سپاس گویید. باهم باشید، تا خداوند هم متحدتان سازد، به یکدیگر نیکى کنید، تا خداوند هم الفت شما را پایدار کند، از نعمت الهى به یکدیگر هدیه دهید، آن گونه که خداوند برشما منت نهاده و پاداش آن را در این روز، چندین برابر عیدهاى گذشته و آینده قرار داده است. نیکى دراین روز، ثروت را مى‏افزاید و عمر را طولانى مى‏کند. ابراز عاطفه و محبت به هم در این روز، موجب رحمت و لطف خدا مى‏شود. تا مى‏توانید، در این روز از وجودتان خرج خانواده و برادرانتان کنید و در برخوردها و ملاقاتها ابراز شادمانى و سرور کنید... » (مصباح المتهجد، صفحه 524) آیین عید غدیر و ائمه ائمه اهل‏بیت(علیهم السلام)، این روز را شناخته و شناسانده و آن را عید نامیدند و همه مسلمانان را به عید گرفتن آن دستور دادند و فضیلت آن روز و ثواب نیکوکارى در آن را بیان کردند. فرات بن احنف مى‏گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: جانم فدایت! آیا مسلمانان عیدى برتر از عید فطر و قربان و جمعه و روز عرفه دارند؟ فرمود: آرى! با فضیلت ترین، بزرگترین و شریفترین روز عید نزد خداوند، روزى است که خدا دین را در آن کامل ساخت و برپیامبرش محمد (ص) این آیه را نازل فرمود: (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا)گفتم: آن کدام روز بود؟ فرمود: هرگاه یکى از پیامبران بنى‏اسرائیل مى‏خواست جانشین خود را تعیین کند و انجام مى‏داد، آن روز را عید قرار مى‏دادند. آن روز، روزى است که پیامبر اکرم(ص) على(ع) را به عنوان هادى امت نصب کرد و این آیه نازل شد و دین کامل گشت و نعمت خدا بر مومنان، تمام شد. گفتم: آن روز، کدام روز از سال است؟ فرمود: روزها جلو و عقب مى‏افتد، گاهى شنبه است، گاهى یک شنبه، گاهى دوشنبه، تا... آخر هفته. گفتم: در آن روز، چه کارى سزاوار است که انجام دهیم؟ فرمود: آن روز، روز عبادت و نماز و شکر و حمد خداوند و شادمانى است، به خاطر منتى که خدا بر شما نهاد و ولایت ما را قرار داد . دوست دارم که آن روز را روزه بگیرید. (تفسیر فرات بن ابراهیم کوفى، در سوره مائده) حسن بن راشد از امام صادق(ع)روایت مى‏کند که: به آن حضرت عرض کردم: جانم فدایت! آیا مسلمانان را جز عید فطر و قربان، عیدى است؟ فرمود: آرى اى حسن! بزرگتر و شریف‏تر از آن دو. پرسیدم: چه روزى است؟ فرمود: روزى که امیرالمومنین(ع) به عنوان نشانه راهنما براى مردم منصوب شد. گفتم: فداى شما! در آن روز چه کارى سزاوار است که انجام دهیم؟ فرمود : روزه مى‏گیرى و برپیامبر و دودمانش درود مى‏فرستى و از آنان که در حقشان ستم کردند، به درگاه خدا تبرى مى‏جویى. همانا پیامبران الهى به اوصیاء خویش دستور مى‏دادند روزى را که جانشین تعیین شده، « عید » بگیرند. پرسیدم: پاداش کسى که آن روز را روزه بگیرد چیست؟ فرمود: برابر با روزه شصت ماه است. (کافى، ج 1، ص 303) عبدالرحمان بن سالم نیز از پدرش روایت کرده که: از حضرت صادق(ع) پرسیدم: آیا مسلمانان غیر از جمعه، قربان و فطر، عیدى دارند؟ فرمود: آرى، عیدى محترم‏تر. گفتم: چه روز؟ فرمود : روزى که حضرت رسول(ص)، امیرالمومنین(ع) را به امامت منصوب کرد و فرمود: « من کنت مولاه فهذا على مولاه » . عرض کردم: آن روز، چه روزى است؟ فرمود: به روزش چه کاردارى؟ سال در گردش است، ولى آن روز، هیجدهم ذى‏حجه است. پرسیدم: در آن روز شایسته است چه کارى انجام شود؟ فرمود: در آن روز، با روزه و عبادت و یادکردن محمد و آل محمد، خداوند را یاد مى‏کنید . همانا پیامبراکرم(ص) توصیه فرمود که مردم این روز را عید بگیرند. پیامبران همه چنین مى‏کردند و به جانشینان خود وصیت مى‏کردند که روز تعیین جانشین را عید بگیرند. (همان ص 204) امام صادق(ع) نیز روزه غدیرخم را برابر با صد حج و عمره مقبول نزد خداوند مى‏دانست و آن را « عید بزرگ خد » مى‏شمرد. در « خصال » صدوق از مفضل بن عمر روایت شده که: به حضرت صادق(ع) عرض کردم: مسلمانان چند عید دارند؟ فرمود: چهارعید. گفتم: عید فطر و قربان و جمعه را مى‏دانم. فرمود: برتر از آنها روز هیجدهم ذى‏حجه است. روزى که پیامبر خدا(ص)، (دست)حضرت امیر(ع) را بلند کرد و او را حجت بر مردم قرار داد. پرسیدم: دراین روز، چه باید بکنیم؟ فرمود: با آنکه هرلحظه باید خدا را شکر کرد، ولى دراین روز، به شکرانه نعمت الهى باید روزه گرفت. انبیاى دیگر نیز این گونه به اوصیاى خود سفارش مى‏کردند که روز معرفى وصى را روزه بدارند و عید بگیرند . در حدیث دیگرى در « مصباح ؛ شیخ طوسى » (همان، ص 513) امام صادق(ع) آن روز را روزى عظیم و مورد احترام معرفى کرده است که خداوند حرمت آن را برمومنان گرامى داشته و دینشان را کامل ساخته و نعمت را برآنان تمام نموده است و در این روز، با آنان عهد و میثاق خویش را تجدید کرده است. امام، غدیرخم را روز عید و شادمانى و سرور و روز روزه شکرانه دانسته که روزه‏اش معادل شصت ماه از ماههاى حرام (محرم، رجب، ذى قعده و ذى حجه)است. در حدیثى دیگر است که، حضرت صادق(ع) در حضور جمعى از هواداران و شیعیانش فرمود: آیا روزى را که خداوند، با آن روز، اسلام را استوار ساخت و فروغ دین را آشکار کرد و آن را براى ما و دوستان و شیعیانمان عید قرار داد، مى‏شناسید؟ گفتند: خدا و رسول و فرزند پیامبر داناتر است، آیا روز فطر است؟ فرمود: نه. گفتند: روز قربان است؟ فرمود: نه، هرچند این دو روز، بسیار مهم و بزرگند، اما روز « فروغ دین » از اینها برتر است، یعنى روز هیجدهم ذى حجه... . فیاض بن محمدبن عمر طوسى در سال 259(در حالى که خودش 90 سال داشت.)گفته است که حضرت رضا(ع) را در روز غدیر ملاقات کردم، درحالى که در محضر او جمعى از یاران خاص وى بودند و امام(ع) آنان را براى افطار نگاه داشته بود و به خانه‏هاى آنان نیز طعام و خلعت و هدای، حتى کفش و انگشتر فرستاده بود و وضع آنان و اطرافیان خود را دگرگون ساخته بود و پیوسته فضیلت و سابقه این روز بزرگ را یاد مى‏فرمود. محمدبن علاء همدانى و یحیى بن جریح بغدادى مى‏گویند: ما به قصد دیدار احمدبن اسحاق قمى (از اصحاب امام عسکرى (ع)) در شهر قم به درخانه‏اش رفته، در زدیم. دخترکى آمد. از او در باره احمد بن اسحاق پرسیدیم. گفت: او مشغول عید خودش است، امروز عید است. گفتیم: سبحان الله! عید شیعیان چهارتاست: عیدقربان، فطر، غدیر و جمعه. (الغدیر، ج 3، به نقل از مختصر بصائر الدرجات) این نیز نشان دهنده سیره عملى بزرگان شیعه، نسبت به این روز فرخنده است. امید است که جامعه شیعى، با اهتمام ورزیدن به عید ولایت و رهبرى، رشد خودشان را نشان دهند و با تکریم این حبل المتین استوار شیعه، دین خویش را نسبت به بنیادهاى اعتقادى ادا کنند.

ارسال شده در تاریخ : جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 11:54 :: توسط : خادم شما

عید غدیر برترین و پرشکوه ترین عید اسلامى روزهاى سرنوشت ‏ساز ملى و عیدهاى شادى‏بخش و نشاط آفرین دینى در نظر گاه جامعه‏ها و تمدن‏هاى زنده و آگاه، هر کدام داراى شکوه و اهمیت و ارزش ویژه‏اى است و مردم خردمند و خردورز و آگاه به تناسب نقش هر یک از این روزهاى تاریخى در نجات و رستگارى و آزادى و رشد معنوى و اجتماعى آن جامعه و مردم، از دیرباز بر اساس راه و رسم مذهبى و ملى، مردمى و یا منطقه‏اى بدان روزها و عیدها بها مى‏دهند و فرا رسیدن آن‏ها را گرامى مى‏دارند و روز شکوهبار « غدیر » و یا عید غدیر از دیرباز در نظر خدا و پیامبرش و نیز خاندان وحى و رسالت و توحیدگرایان و مسلمانان از ارزش و اهمیت وصف ناپذیرى بهره‏ور بوده و هماره به آن سخت بها مى‏دهند و آن را برترین و پر شکوه‏ترین عید مذهبى و دینى مى‏نگرند. این همه شکوه و عظمت براى این روز بزرگ چرا؟ از نظر آفریدگار هستى اهمیت این روز بزرگ به خاطر آن است که در این روز سرنوشت‏ساز به فرمان او، پیام آورش مدال شکوه و افتخار پیشوایى و رهبرى راستین را بر سینه على(ع)نشاند و تاج معنوى خلافت را بر سر سرفراز او نهاد و او را به عنوان امیر و امام و سررشته‏دار دین و دنیاى مردم برگزید و به همین منظور فرشته وحى با پیام او به پیام آورش فرمود آمد و ضمن تسلیم گرم‏ترین تبریک و تهنیت خدا به پیامبر و مردم توحیدگرا این آیه را آورد که:هان اى مردم، امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خویشتن را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما به عنوان آیین جاودانه برگزیدم... الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا... (سوره مائده، آیه 3) از دیدگاه پیامبر و از نظر پیامبر اهمیت این روز پر شکوه تا آنجایى است که: « حافظ ابو سعید » در کتاب خویش، « شرف المصطفى » از « احمد بن حنبل » و از « ابو سعید خدرى » آورده است که:آن پیشواى بزرگ در روز عید غدیر مى‏فرمود:هان اى مردم، اینک به من تبریک بگویید، چرا که خداى پر مهر در این روز بزرگ، هم نعمت بزرگ رسالت را به من ارزانى داشت و هم مقام والاى امامت راستین را به خاندانم. « انه قال(ص) ـ یوم الغدیرـ هنئونى، ان الله تعالى خصنى بالنبوة و خص اهل بیتى بالإمامة » و درست در این راستا بود که اصحاب پیامبر، از جمله « عمر » و « ابو بکر » پیش آمدند و به امیر والایى‏ها تبریک گفتند و تصریح کردند که:خوشا به حالت، چقدر پر شکوه و زیباست برایت اى على!هان اى امیر مؤمنان!گوارا باد که اینک مولا و سررشته‏دار ما و هر زن و مرد توحیدگرا و با ایمانى شده‏اى و خدا و پیامبرش تو را به این مقام بلند و پر شکوه برگزیده‏اند. از ششمین امام نور آورده‏اند که پیامبر در اهمیت این روز بزرگ فرمود: « یوم غدیر خم افضل اعیاد أمتى، و هو الیوم الذى امرنى الله بنصب اخى على بن ابى طالب علما لأمتى یهتدون به من بعدى، و هو الیوم الذى اکمل فیه الدین، و أتم على أمتى فیه النعمة، و رضى لهم الاسلام دینا » ؛ روز پر شکوه « غدیر » از برترین عیدهاى مذهبى براى جامعه و امت من است، چرا که در این روز پر برکت بود که خدا به من فرمان داد تا برادرم على(ع)را به رهبرى راستین امت خویش برگزینم و به مردم روشنگرى کنم که پس از من از او پیروى نمایند.و نیز در این روز بود که خداى فرزانه دین خود را کامل و نعمت خویش را بر امت من تمام گردانید و خشنود گردید که دین آنان اسلام باشد و خودشان مسلمان واقعى. از نظرگاه خاندان رسالت اما از دیدگاه پیشوایان راستین دین، روز « غدیر » بسیار پر شکوه و با عظمت است و به همین دلیل هم خاندان وحى و رسالت، آن را گرامى مى‏داشتند و در این مورد نیز به پیامبر اقتدا داشتند. در این مورد « فرات بن اخنف » آورده است که: به حضرت صادق گفتم: فدایت گردم آیا براى مردم توحیدگرا و مسلمان عیدى پر شکوه‏تر از عید فطر و عید قربان و روز عرفه و روز جمعه آمده است؟ فرمود:آرى، برترین، شریف‏ترین و پر شکوه‏ترین عید نزد خد، همان روزى است که خدا در آن روز دین خود را کامل ساخت و به پیامبر و مردم پیام فرستاد که : « الیوم اکملت لکم دینکم... » پرسیدم: سرورم این روز کدام است؟ فرمود: فرات!پیامبران پیشین هر کدام مى‏خواستند براى خود جانشینى بر گزینند، به دستور خدا روزى مردم را گرد مى‏آوردند و برترین فرد امت خویش را به دستور خدا به امامت بر مى‏گزیدند و آن روز را روز عید اعلام مى‏داشتند و آن روز، همان روز شکوهبارى است که خدا على را به امامت مردم برگزید و بدین وسیله دین خود را کامل ساخت و نعمت خویشتن را بر آنان تمام گردانید... گفتم:سرورم، این روز کدامین روز است؟ فرمود:در میان بنى‏اسرائیل گاه روز شنبه اتفاق افتاد و گاه یکشنبه و گاه دوشنبه...اما در اسلام روز عید غدیر مى‏باشد. پرسیدم:در این روز بزرگ چه کارى باید براى تقرب به خدا انجام داد؟ فرمود:فرات روز عید غدیر، روز پرستش خد، روز نماز و نیایش، روز سپاس و ستایش خدا و روز شادى و شادمانى است، چرا که خدا در این روز به خاطر گزینش امامان خاندان وحى و رسالت به رهبرى و سررشته‏دارى دین و دنیاى شم، بر مردم نعمتى‏گران ارزانى داشت.به همین دلیل در سپاس به بارگاه خدا دوست مى‏دارم شما روزه بدارید. * برگرفته از کتاب امام على(ع) از ولادت تا شهادت ص 407 نوشته سید محمد کاظم قزوینى

ارسال شده در تاریخ : جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 11:52 :: توسط : خادم شما

خلاصه واقعه غدیر خم اهمیت حجه الوداع هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم و خروج آن حضرت از مکه معظمه نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار می آید و بعد از این هجرت، حضرت سه بار به مکه سفر کرده اند. بار اول در سال هشتم پس از صلح حدیبیه به عنوان عمره وارد مکه شدند و طبق قراردادی که با مشرکین بسته بودند فوراً بازگشتند. بار دوم در سال نهم به عنوان فتح مکه وارد این شهر شدند، و پس از پایان برنامه ها و برچیدن بساط کفر و شرک و بت پرستی به طائف رفتند و هنگام بازگشت به مکه آمده و عمره بجا آوردند و سپس به مدینه بازگشتند. سومین و آخرین بار بعد از هجرت که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم وارد مکه شدند در سال دهم هجری بعنوان حجه الوداع بود که حضرت برای اولین بار به طور رسمی اعلان حج دادند تا همه مردم در حد امکان حاضر شوند. در این سفر دو مقصد اساسی در نظر بود، و آن عبارت بود از دو حکم مهم از قوانین اسلام که هنوز برای مردم به طور کامل و رسمی تبیین نشده بود: یکی حج، و دیگری مسئله خلافت و ولایت و جانشینی بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم. آغاز سفر حج پس از اعلان عمومی، مهاجرین و انصار و قبایل اطراف مدینه و مکه و حتی بلاد یمن و غیر آن بسوی مکه سرازیر شدند تا جزئیات احکام حج را شخصاً از پیامبرشان بیاموزند و در اولین سفر رسمی حضرت، به عنوان حج شرکت داشته باشند. اضافه بر آنکه حضرت اشاراتی فرموده بودند که امسال سال آخر عمر من است و این می توانست باعث شرکت همه جانبه مردم باشد. جمعیتی حدود یکصد و بیست هزار نفر (گاهی بیشتر از آن را هم نقل کرده اند) در مراسم حج شرکت کردند که فقط هفتاد هزار نفر آنان از مدینه به همراه حضرت حرکت کرده بودند، بطوریکه لبیک گویان از مدینه تا مکه متصل بودند. حضرت چند روز به ماه ذی الحجه مانده از مدینه خارج شدند و بعد از ده روز طی مسافت در روز سه شنبه پنجم ذی الحجه وارد مکه شدند. امیرالمومنین علیه السلام هم که قبلاً از طرف حضرت به یمن و نجران برای دعوت به اسلام و جمع آوری خمس و زکات و جزیه رفته بودند به همراه عده ای در حدود دوازده هزار نفر از اهل یمن برای ایام حج به مکه رسیدند. با رسیدن ایام حج در روز نهم ذی الحجه حضرت به موقف عرفات رفتند و بعد از آن اعمال حج را یکی پس از دیگری انجام دادند، و در هر مورد واجبات و مستحبات آن را برای مردم بیان فرمودند. خطابه اول در منی در عرفات دستور الهی نازل شد که علم و ودایع انبیاء علیهم السلام را به علی بن ابی طالب علیه السلام منتقل کند و او را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی کند. در منی پیامبر صلی اله علیه و اله و سلم اولین خطابه خود را ایراد فرمودند که در واقع یک زمینه سازی برای خطبه غدیر بود. در این خطبه ابتدا اشاره به امنیت اجتماعی مسلمین از نظر جان و مال و آبروی مردم نمودند، و سپس خونهای بناحق ریخته شده و اموال بناحق گرفته شده در جاهلیت را رسماً مورد عفو قرار دادند تا کینه توزیها از میان برداشته شود و جوّ اجتماع برای تامین امنیت آماده شود. سپس مردم را برحذر داشتند که مبادا بعد از او اختلاف کنند و بر روی یکدیگر شمشیر بکشند. در اینجا تصریح فرمودند که: اگر من نباشم علی بن ابی طالب در مقابل متخلفین خواهد ایستاد. سپس حدیث ثقلین بر لسان مبارک حضرت جاری شد و فرمودند: من دو چیز گرانبها در میان شما باقی می گذارم که اگر به این دو تمسک کنید هرگز گمراه نمی شوید: کتاب خدا و عترتم یعنی اهل بیتم. اشاره ای هم داشتند به اینکه عده ای از همین اصحاب من روز قیامت به جهنم برده می شوند. نکته جالب توجه اینکه در این خطابه، امیرالمومنین علیه السلام سخنان حضرت را برای مردم تکرار می کردند تا آنان که دورتر بودند بشنوند. خطابه دوم در مسجد خیف در منی در روز سوم از توقف در منی، بار دیگر حضرت فرمان دادند تا مردم در مسجد خیف اجتماع کنند. در آنجا نیز خطابه ای ایراد فرمودند که ضمن آن صریحاً از مردم خواستند که گفته های ایشان را خوب به خاطر بسپارند و به غائبان برسانند. در این خطبه به اخلاص عمل و دلسوزی برای امام مسلمین و تفرقه نینداختن سفارش فرمودند و تساوی همه مسلمانان در برابر حقوق و قوانین الهی را اعلام کردند. بعد از آن بار دیگر متعرض مسئله خلافت شدند و حدیث ثقلین بر لسان حضرت جاری شد، و بار دیگر برای غدیر زمینه را آماده کردند. در این مقطع، منافقین کاملاً احساس خطر کردند و قضیه را جدی گرفتند و برنامه های خود را آغاز کردند و پیمان نامه نوشتند و هم قسم شدند. لقب امیرالمؤمنین در مکه جبرئیل، لقب امیرالمؤمنین را به عنوان اختصاص آن به علی بن ابی طالب علیه السلام از جانب الهی آورد، اگر چه این لقب قبلاً نیز برای آن حضرت تعیین شده بود. پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم هم دستور دادند تا یک یک اصحابش نزد علی علیه السلام بروند و به عنوان امیرالمؤمنین بر او سلام کنند و السلام علیک یا امیرالمؤمنین بگویند، و بدینوسیله در زمان حیات خود، از آنان اقرار بر امیر بودن علی علیه السلام گرفت. در اینجا ابوبکر و عمر به عنوان اعتراض به پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم گفتند: آیا این حقی از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناک شده فرمودند: حقی از طرف خدا و رسولش است، خداوند این دستور را به من داده است. اعلان رسمی برای حضور در غدیر با اینکه انتظار می رفت پیامبر خدا در اولین و آخرین سفر حج خود مدتی در مکه بمانند، ولی بلافاصله پس از اتمام حج حضرت به منادی خود بلال دستور دادند تا به مردم اعلان کند: فردا کسی جز معلولان نباید باقی بماند، و همه باید حرکت کنند تا در وقت معین در غدیر خم حاضر باشند. غدیر کمی قبل از جحفه که محل افتراق اهل مدینه و اهل مصر و اهل عراق و اهل نجد بود به امر خاص الهی انتخاب شد. در این مکان، آبگیر و درختان کهنسالی وجود داشت. هم اکنون نیز، غدیر محل شناخته شده ای در دویست و بیست کیلومتری مکه و به فاصله دو میل قبل از جحفه به طرف مکه قرار دارد، و مسجد غدیر و محل نصب امیرالمؤمنین علیه السلام محل عبادت و زیارت زائران است. برای مردم بسیار جالب توجه بود که پیامبرشان - بعد از ده سال دوری از مکه – بدون آنکه مدتی اقامت کنند تا مسلمانان به دیدارشان بیایند و مسایل خود را مطرح کنند، بعد از اتمام مراسم حج فوراً از مکه خارج شدند و مردم را نیز به خروج از مکه و حضور در غدیر امر نمودند. صبح آن روز که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم از مکه حرکت کردند، سیل جمعیت که بیش از صد و بیست هزار نفر (و به قولی صد و چهل هزار، و به قول دیگر صد و هشتاد هزار نفر) تخمین زده می شدند به همراه حضرت حرکت کردند. حتی عده ای حدود دوازده هزار نفر از اهل یمن که مسیرشان به سمت شمال نبود همراه حضرت تا غدیر آمدند. اجتماع خطابه و جزئیات خطبه همینکه به منطقه کراع الغمیم - که غدیرخم در آن واقع شده – رسیدند، حضرت مسیر حرکت خود را به طرف راست جاده و به سمت غدیر تغییر دادند و فرمودند: أَیُّهَا النَّاسُ أَجِیبُوا دَاعِیَ اللَّهِ أَنَا رَسُولُ اللَّه ؛ ای مردم، دعوت کننده خدا را اجابت کنید که من پیام آور خدایم. و این کنایه از آن بود که هنگام ابلاغ پیام مهمی فرا رسیده است. سپس فرمان دادند تا منادی ندا کند: «همه مردم متوقف شوند و آنانکه پیش رفته اند بازگردند و آنانکه پشت سر هستند توقف کنند» تا آهسته آهسته همه جمعیت در محل از پیش تعیین شده جمع گردند. و نیز دستور دادند: کسی زیر درختان کهنسالی که در آنجا بود نرود و آن موضع خالی بماند. پس از این دستور همه مرکبها متوقف شدند، و کسانی که پیشتر رفته بودند بازگشتند و همه مردم در منطقه غدیر پیاده شدند و هر یک برای خود جایی پیدا کردند، و کم کم آرام گرفتند. شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغی زمین سوزنده و به حدی ناراحت کننده بود که مردم و حتی خود حضرت گوشه ای از لباس خود را به سرانداخته و گوشه ای از آن را زیرپای خود قرار داده بودند، و عده ای از شدت گرما عبای خود را به پایشان پیچیده بودند. از سوی دیگر، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم سلمان و ابوذر و مقداد را فراخواندند و به آنان دستور دادند تا به محل درختان کهنسال بروند و آنجا را آماده کنند. آنها خارهای زیر درختان را کندند و سنگهای ناهموار را جمع کردند و زیر درختان را جارو کردند و آب پاشیدند. در فاصله بین دو درخت روی شاخه ها پارچه ای انداختند تا سایبانی از آفتاب باشد، و آن محل برای برنامه سه روزه ای که حضرت در نظر داشتند کاملاً مساعد شود. سپس در زیر سایبان، سنگها را روی هم چیدند و از رواندازهای شتران و سایر مرکبها هم کمک گرفتند و منبری به بلندی قامت حضرت ساختند و روی آن پارچه ای انداختند، و آنرا طوری بر پا کردند که نسبت به دو طرف جمعیت در وسط قرار بگیرد و پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم هنگام سخنرانی مشرف بر مردم باشد تا صدای حضرت به همه برسد و همه او را ببینند. البته ربیعه بن امیه بن خلف کلام حضرت را برای مردم تکرار می کرد تا افرادی که دورتر قرار داشتند مطالب را بهتر بشنوند. پیامبر و امیرالمؤمنین علیهما السّلام بر فراز منبر انتظار مردم به پایان رسید. ابتدا منادی حضرت ندای نماز جماعت داد، و سپس نماز ظهر را به جماعت خواندند. بعد از آن مردم ناظر بودند که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم بر فراز آن منبر ایستادند و امیرالمؤمنین علیه السلام را فراخواندند و به ایشان دستور دادند بالای منبر بیایند و در سمت راستشان بایستند. قبل از شروع خطبه، امیرالمومنین علیه السلام یک پله پایین تر بر فراز منبر در طرف راست حضرت ایستاده بودند. سپس آن حضرت نگاهی به راست و چپ جمعت نمودند و منتظر شدند تا مردم کاملاً جمع شوند. پس از آماده شدن مردم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم سخنرانی تاریخی و آخرین خطابه رسمی خود را برای جهانیان آغاز کردند. دو اقدام عملی بر فراز منبر در اثناء خطبه، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دو اقدام عملی بر فراز منبر انجام دادند که بسیار جالب توجه بود: 1- علی بن ابی طالب علیه السلام بر فراز دست پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پس از مقدمه چینی و ذکر مقام خلافت و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام، برای آنکه تا آخر روزگار راه هرگونه شک و شبهه بسته باشد و هر تلاشی در این راه در نطفه خنثی شود، ابتدا مطلب را به طور لسانی اشاره کردند، و سپس به صورت عملی برای مردم بیان کردند. بدین ترتیب که ابتدا فرمودند: باطن قرآن و تفسیر آنرا برای شما بیان نمی کند مگر این کسی که من دست او را می گیرم و او را بلند می کنم و بازویش را گرفته او را بالا می برم. بعد از آن، حضرت گفته خود را عملی کردند، و بازوی علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفتند. در این هنگام امیرالمؤمنین علیه السلام دست خود را به سمت صورت حضرت باز کردند تا آنکه دستهای هر دویشان به سوی آسمان قرار گرفت. سپس پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم امیرالمومنین علیه السلام را از جا بلند کردند تا حدی که پاهای آن حضرت محاذی زانوهای پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم قرار گرفت و مردم سفیدی زیر بغل آن دو را دیدند، که تا آن روز دیده نشده بود. در این حال فرمودند: هر کس من مولی و صاحب اختیار اویم این علی مولی و صاحب اختیار اوست. 2- بیعت با قلبها و زبانها اقدام دیگر حضرت آن بود که چون بیعت گرفتن از فرد فرد آن جمعیت انبوه، ار طرفی غیر ممکن بود و از سوی دیگر امکان داشت افراد به بهانه های مختلف از بیعت شانه خالی کنند و حضور نیابند، و در نتیجه نتوان التزام عملی و گواهی قانونی از آنان گرفت، لذا حضرت در اواخر سخنانشان فرمودند: ای مردم، چون با یک کف دست و با این وقت کم و با این سیل جمعیت، امکان بیعت برای همه وجود ندارد، پس شما همگی این سخنی را که من می گویم تکرار کنید و بگویید: ما فرمان تو را که از جانب خداوند درباره علی بن ابی طالب و امامان از فرزندانش به ما رساندی اطاعت می کنیم و به آن راضی هستیم، و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر این مدعا بیعت می کنیم ... عهد و پیمان در این باره برای ایشان از ما، از قلبها و جانها و زبانها و ضمایر و دستمان گرفته شد. هر کس به دستش توانست وگرنه با زبانش بدان اقرار کرده است. پیداست که حضرت، عین کلامی را که می بایست مردم تکرار کنند به آنان القا فرمودند و عبارات آن را مشخص کردند تا هر کس به شکل خاصی برای خود اقرار نکند، بلکه همه به آنچه حضرت از آنان می خواهد التزام دهند و بر سر آن بیعت نمایند. وقتی کلام پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پایان یافت همه مردم سخن او را تکرار کردند و بدینوسیله بیعت عمومی گرفته شد. بیعت مردان پس از پایان خطبه، مردم به سوی پیامبر و امیرالمؤمنین صلوات الله علیهما و آلهما هجوم آورند، و با ایشان به عنوان بیعت دست می دادند، و هم به پیامبر و هم به امیرالمؤمنین علیهما السلام تبریک و تهنیت می گفتند، و پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم هم می فرمودند: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى جَمِیعِ الْعَالَمِین‏. عبارت تاریخ چنین است: پس از اتمام خطبه، صدای مردم بلند شد که: آری، شنیدیم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت می کنیم. بعد به سوی پیامبر و امیرالمومنین صلوات الله علیهما و آلهما ازدحام کردند و برای بیعت سبقت می گرفتند و با ایشان دست بیعت می دادند. برای آنکه رسمیت مسئله محکم تر شود، وآن جمعیت انبوه بتوانند مراسم بیعت را به طور منظم و برنامه ریزی شده ای انجام دهند، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دستور دادند تا دو خیمه برپا شود. یکی را مخصوص خودشان قرار دادند تا در آن جلوس نمایند، و امر کردند تا مردم جمع شوند. پس از آن مردم دسته دسته در خیمه پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم حضور می یافتند و با آن حضرت بیعت نموده و به او تبریک و تهنیت می گفتند. سپس در خیمه مخصوص امیرالمومنین علیه السلام حاضر می شدند و به عنوان امام و خلیفه بعد از پیامبرشان با او بیعت می کردند و به عنوان امیرالمومنین بر او سلام می کردند، و این مقام والا را به آن حضرت تبریک و تهنیت می گفتند. نکته قابل توجهی که در هیچیک از پیروزی های پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم – چه در جنگها و چه سایر مناسبتها و حتی فتح مکه – سراغ نداریم، این است که حضرت در روز غدیر مکرر می فرمود: به من تبریک بگویید، به من تهنیت بگویید، زیرا خداوند مرا به نبوت و اهل بیتم را به امامت اختصاص داده است . و این نشانه فتح بزرگ و در هم شکستن کامل سنگرهای کفر و نفاق است. برنامه بیعت و تهنیت تا سه روز ادامه داشت، و این مدت را حضرت در غدیر اقامت داشتند. بسیار بجاست که در این مقطع به قطعه جالبی از تاریخ این بیعت اشاره کنیم: اولین کسانی که در غدیر با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت نمودند و خود را از دیگران جلو انداختند همانهایی بودند که زودتر از همه آنرا شکستند و پیش از همه پیمان خود را زیر پا گذاشتند. آنان عبارت بودند از: ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر، که بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم یکی پس از دیگری رو در روی امیرالمؤمنین علیه السلام ایستادند. جالبتر اینکه عمر بعد از بیعت این کلمات را بر زبان می راند: افتخار برایت باد، گوارایت باد ای پسر ابی طالب، خوشا به حالت ای ابا الحسن، اکنون تو مولای من و مولای هر مرد و زن مومنی شده ای! نکته دیگری که بار دیگر چهره دو رویان را روشن ساخت این بود که پس از امر پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم همه مردم بدون چون و چرا با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت می کردند، ولی ابوبکر و عمر با آنکه پیش از همه خود را برای بیعت به میان انداخته بودند قبل از بیعت به صورت اعتراض گفتند: آیا این امر از طرف خداوند است یا از طرف رسولش (یعنی: از جانب خود می گویی)؟ حضرت فرمودند: از طرف خدا و رسولش است، و نیز فرمودند: آری حق است از طرف خدا و رسولش که علی امیرالمؤمنین است. بیعت زنان پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دستور دادند تا ظرف آبی آوردند، و پرده ای زدند که نیمی از ظرف آب در یک سوی پرده و نیم دیگر آن در سوی دیگر قرار بگیرد، تا زنان با قرار دادن دست خود در یک سوی آب، و قرار دادن امیرالمومنین علیه السلام دستشان را در سوی دیگر با حضرت بیعت کنند؛ به این صورت بیعت زنان هم انجام گرفت. همچنین دستور دادند تا زنان هم به حضرتش تبریک و تهنیت بگویند، و این دستور را درباره همسران خویش مؤکد داشتند. یادآور می شود که بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا علیها السلام از حاضرین در غدیر بودند. همچنین کلیه همسران پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم در آن مراسم حضور داشتند. عمامه سحاب پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم در این مراسم عمامه خود را که سحاب نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمومنین علیه السلام قرار دادند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویزان نمودند و فرمودند: عمامه تاج عرب است. خود امیرالمومنین در این باره چنین فرموده اند: پیامبر در روز غدیرخم عمامه ای بر سرم بستند و یک طرفش را بر دوشم آویختند و فرمودند: خداوند در روز بدر و حنین، مرا بوسیله ملائکه ای که چنین عمامه ای به سر داشتند یاری نمود. شعر غدیر بخش دیگری از مراسم پر شور غدیر، درخواست حسان بن ثابت بود. او به حضرت عرض کرد: یا رسول الله، اجازه می فرمایید شعری را که درباره علی بن ابی طالب (به مناسبت این واقعه عظیم) سروده ام بخوانم؟ حضرت فرمودند: بخوان ببرکت خداوند. حسان گفت: ای بزرگان قریش، سخن مرا به گواهی و امضای پیامبر گوش کنید. و سپس اشعاری را که در همانجا سروده بود خواند که به عنوان یک سند تاریخی از غدیر ثبت شد و به یادگار ماند. ذیلاً متن عربی شعر حسان و سپس ترجمه آنرا معنی آوریم: أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ النَّبِیَّ مُحَمَّداً لَدَى دَوْحِ خُمٍّ حِینَ قَامَ مُنَادِیاً وَ قَدْ جَاءَهُ جِبْرِیلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ بِأَنَّکَ مَعْصُومٌ فَلَا تَکُ وَانِیاً وَ بَلِّغْهُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ رَبُّهُمْ وَ إِنْ أَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ وَ حَاذَرْتَ بَاغِیاً عَلَیْکَ فَمَا بَلَّغْتَهُمْ عَنْ إِلَهِهِمْ رِسَالَتَهُ إِنْ کُنْتَ تَخْشَى الْأَعَادِیَا فَقَامَ بِهِ إِذْ ذَاکَ رَافِعُ کَفِّهِ بِیُمْنَى یَدَیْهِ مُعْلِنَ الصَّوْتِ عَالِیاً فَقَالَ لَهُمْ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ مِنْکُمْ وَ کَانَ لِقَوْلِی حَافِظاً لَیْسَ نَاسِیاً فَمَوْلَاهُ مِنْ بَعْدِی عَلِیٌّ وَ إِنَّنِی بِهِ لَکُمْ دُونَ الْبَرِیَّةِ رَاضِیاً فَیَا رَبِّ مَنْ وَالَى عَلِیّاً فَوَالِهِ وَ کُنْ لِلَّذِی عَادَى عَلِیّاً مُعَادِیاً وَ یَا رَبِّ فَانْصُرْ نَاصِرِیهِ لِنَصْرِهِمْ إِمَامَ الْهُدَى کَالْبَدْرِ یَجْلُو الدَّیَاجِیَا وَ یَا رَبِّ فَاخْذُلْ خَاذِلِیهِ وَ کُنْ لَهُمْ إِذَا وُقِفُوا یَوْمَ الْحِسَابِ مُکَافِیَا آیا نمی دانید که محمد پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم کنار درختان غدیرخم با حالت ندا ایستاد، و این در حالی بود که جبرئیل از طرف خداوند پیام آورده بود که در این امر سستی مکن که تو محفوظ خواهی بود، و آنچه از طرف خداوند بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر نرسانی و از ظالمان بترسی و از دشمنان حذر کنی رسالت پروردگارشان را نرسانده ای. در اینجا بود که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دست علی علیه السلام را با دست راست بلند کرد و با صدای بلند فرمود: هر کس از شما که من مولای او هستم و سخن مرا بیاد می سپارد و فراموش نمی کند، مولای او بعد از من علی است، و من فقط به او – نه به دیگری – به عنوان جانشین خود برای شما راضی هستم. پروردگارا هر کس علی را دوست بدارد او را دوست بدار، و هر کس با علی دشمنی کند او را دشمن بدار. پروردگارا یاری کنندگان او را یاری فرما بخاطر نصرتشان امام هدایت کننده ای را که در تاریکیها مانند ماه شب چهارده روشنی می بخشد. پروردگارا خوار کنندگان او را خوار کن و روز قیامت که برای حساب می ایستند خودت جزا بده. ظهور جبرئیل در غدیر مسئله دیگری که پس از خطبه پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پیش آمد و بار دیگر حجت را بر همگان تمام کرد، این بود که مردی زیبا صورت و خوشبوی را دیدند که در کنار مردم ایستاده بود و می گفت: بخدا قسم، روزی مانند امروز هرگز ندیدم. چقدر کار پسر عمویش را مؤکد نمود، و برای او پیمانی بست که جز کافر به خداوند و رسولش آنرا برهم نمی زند. وای بر کسی که پیمان او را بشکند. در اینجا عمر نزد پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم آمد و گفت: شنیدی این مرد چه گفت؟! حضرت فرمودند: آیا او را شناختی؟ گفت: نه. حضرت فرمودند: او روح الامین جبرئیل بود. تو مواظب باش این پیمان را نشکنی، که اگر چنین کنی خدا و رسول و ملائکه و مومنان از تو بیزار خواهند بود! معجزه غدیر، امضای الهی واقعه عجیبی که به عنوان یک معجزه، امضای الهی را بر خط پایان غدیر ثبت کرد جریان حارث فهری بود. در آخرین ساعات از روز سوم، او به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم آمد و گفت: ای محمد! سه سوال از تو دارم: آیا شهادت به یگانگی خداوند و پیامبری خودت را از جانب پروردگارت آورده ای یا از پیش خود گفتی؟ آیا نماز و زکات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده ای یا از پیش خود گفتی؟ آیا این علی بن ابی طالب که گفتی ٍّمَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه‏ ... از جانب پروردگار گفتی یا از پیش خود گفتی؟ حضرت در جواب هر سه سوال فرمودند: خداوند به من وحی کرده است و واسطه بین من و خدا جبرئیل است و من اعلان کننده پیام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبری را اعلان نمی کنم. حارث گفت: خدایا اگر آنچه محمد می گوید حق و از جانب توست سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکی بر ما بفرست. و در روایت دیگر چنین است: خدایا، اگر محمد در آنچه می گوید صادق و راستگو است شعله ای از آتش بر ما بفرست. همینکه سخن حارث تمام شد و براه افتاد خداوند سنگی را از آسمان بر او فرستاد که از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گردید و همانجا او را هلاک کرد. در روایت دیگر: ابر غلیظی ظاهر شد و رعد و برقی بوجود آمد و صاعقه ای رخ داد و آتشی فرود آمد و همه دوازده نفر را سوزانید. بعد از این جریان، آیه سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِع (1) ‏لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ (2) ... نازل شد. پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم به اصحابشان فرمودند: آیا دیدید و شنیدید؟ گفتند: آری. و با این معجزه، بر همگان مسلم شد که غدیر از منبع وحی سرچشمه گرفته و یک فرمان الهی است. پایان مراسم غدیر بدین ترتیب پس از سه روز، مراسم پایان پذیرفت و آن روزها به عنوان ایام الولایه در ذهنها نقش بست. گروهها و قبائل عرب، هر یک با دنیایی از معارف اسلام، پس از وداع با پیامبرشان و معرفت کامل به جانشین او راهی شهر و دیار خود شدند، و پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم عازم مدینه گردید. خبر واقعه غدیر در شهرها منتشر شد و به سرعت شایع گردید و به گوش همگان رسید، و بدینگونه خداوند حجتش را بر مردم تمام کرد.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 11:50 :: توسط : خادم شما
درباره وبلاگ
به وبلاگ خود خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان امام علی(ع) و آدرس moolaali.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 31
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 33
بازدید ماه : 187
بازدید کل : 40139
تعداد مطالب : 36
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

دریافت کد بارش برف